فیلم «طعمه شیطان» با وجود برخی لحظات ترسناک، متأسفانه با بازخوانی کسلکنندهای از «جنگیر» اثر ویلیام فریدکین به طرز وحشتناکی به سوی کلیشههای تکراری حرکت میکند. در ادامه با نقد فیلم Prey for the Devil همراه باشید.
تقریباً پنجاه سال پیش، اکران فیلم «جنگیر» چهره سینمای ترسناک معاصر را تغییر داد. فیلم ویلیام فریدکین که بر اساس رمانی از ویلیام پیتر بلاتی و با الهام از یک مورد واقعی جنگیری در دو دهه قبل از آن ساخته شده بود، از آنجایی که دختر بچهای را نمایش میداد که توسط یک شیطان تسخیر شده بود، هنوز هم مانند یک فیلم کلاسیک این ژانر و یکی از پرفروش ترین فیلمهای تاریخ، به خصوص با در نظر گرفتن نرخ تورم در نظر گرفته میشود.
باید توجه داشت بیرون آوردن شیطان از ارواح تسخیر شده یکی از پردرآمدترین مشاغل در ژانر وحشت است. پس از تولید و نمایش «جنگیر» فیلمهای «جنگیری یا تسخیر شیطان» به یکی از محبوبترین زیرژانرهای ترسناک تبدیل شدهاند. این زیرژانر در قرن بیست و یکم پس از «جن گیری امیلی رز» یا «آخرین جن گیری» که ترکیبی از فیلم ترسناک زامبی همچون «REC» و جنگیر بود که با روند شبه مستند «فیلم یافت شده» ترکیب میشد، محبوبیت خاصی به دست آورد.
جالب است بدانید در ده سال گذشته مجموعهای از این نوع فیلمها سالنهای سینما را به تسخیر خود درآورده است. یکی از همین آثار فیلم آخرین جنگیری ساخته کارگردان آلمانی دانیل اشتام است که اکنون پس از چندین سال بار دیگر با فیلم «Prey for the Devil» به این ژانر بازگشته است. در «آخرین جن گیری»، اشتام سعی کرد چیز جدیدی را از نظر سبک و مضمون به مخاطب معرفی کند (فیلم یافت شده ، یک کشیش حقه باز)، اما اینجا تنها تازگی این واقعیت است که جن گیری توسط یک بانوی راهبه جوان انجام خواهد شد؛ خواهر «آنا» با بازی ژاکلین بایرز.
خلاصه داستان فیلم بدین شرح است که: بر اساس سوابق واتیکان، موارد تسخیر شیطان در سالهای اخیر به طور چشمگیری افزایش یافته است. برای مقابله با این موضوع، کلیسای کاتولیک به طور مخفیانه مدارس جن گیری را بازگشایی کرده است. در این بین خواهر «آنا» (ژاکلین بایرز)، یک راهبه جوان، به عنوان یک مبارز امیدوار کننده برجسته میشود. البته این شروع یک مبارزه درونی و بیرونی با اهریمن است.
وقتی فیلمی رادیکال مانند جنگیر به تنهایی یک زیر ژانر از سینمای فانتزی را خلق میکند، تمام فیلمهای بلندی که بعداً به این رخنه میروند، ناگزیر با آن مقایسه میشوند. از سال 1973، فیلمهای بلند بیشماری به تصرفات اهریمنی اختصاص یافته است که تعداد کمی از آنها از تأثیر فیلم کلاسیک ویلیام فریدکین در امان ماندهاند. کارگردان دانیل اشتام در سال 2010 زمانی که تولید فیلم The Last Exorcism را آغاز کرد، به خوبی از این موضوع آگاه بود. بنابراین او برای متمایز شدن، قالبی را که در آن زمان بسیار شیک بود از فیلمهای یافت شده اتخاذ کرد و این وضعیت را خنثی کرد.
با این تفاسیر اکنون او بیش از ده سال بعد، به مناسبت «طعمه شیطان»، یک بار دیگر همان مضامین را بررسی میکند. اشتام آلمانی پس از کناره گیری کارگردان جیمز هاوز، خود را در این داستان عذاب آور غوطهور کرده و شاخهای را که ما تصور میکردیم نخ نما شده است، دوباره به مدل خودش ابداع میکند.
اما باید بدانید که نباید از «طعمه شیطان» انتظار جهشهای بزرگ داستانی یا لحظات ترسناک ویژه را داشته باشید؛ به طور کلی با این فیلم ژانر نیز متحول نخواهد شد. با این حال، فیلم در مدت زمان تقریباً 90 دقیقهای خود، چند افکت شوکآور زیبا و در انتهای آن نمونه یک سینمای ترسناک معمول را در زیرزمینی نیمه تاریک ارائه میکند. هرچند، ما اغلب این مدل از تصاویر را در جاهای دیگر بهتر و ترسناکتر دیدهایم. برای همین اینجا هم تنش زیادی نیست.
در این نوع آثار ژانر وحشت، همیشه زنان بیشتر قربانی تصاحب یا تسخیرشدگی میشوند و جن گیری بر روی آنها انجام میشود که بیشتر توسط کشیشان (مرد) این عمل صورت میپذیرد. برای مثال در همین فیلم نیز میشنویم: «جن گیری فقط برای کشیشان مجاز است» و «فقط روحانیون مرد میتوانند شیوه انجام آن را مطالعه کنند». اما شخصیت مرکزی این فیلم یعنی آنا این سنت را خواهد شکست. این تغییر موضوع برآمده از گرایش فمینیستی مدرن است، و «طعمه شیطان» از این نظر خود را از سایرین متمایز میکند، در حالی که هر چیز دیگری در آن قبلاً بارها دیده شده است.
فیلم «Prey for the Devil» یک فیلم ترسناک آشنا و حتی گاهی ضعیف است که هرگز از پیش فرض خود استفاده نمیکند. داستان این فیلم در جریان افزایش جهانی تسخیر اهریمن است، جایی که کلیسای کاتولیک مدارس جنگیری همچون مدرسه «مردان ایکس» را برای آموزش کشیشان در آیین جنگیری بازگشایی کرده است. ایده دنیایی که در آن شکار اهریمن یک اتفاق عادی است، میتواند در دستان درست یک فیلمساز وحشتناک و در دستان نادرست شخصی دیگر ناخواسته خنده دار باشد، اما این فیلم هیچ مسیری را دنبال نمیکند. هرچند بیشتر به سمت دومی گرایش پیدا میکند و ایدههای ترسناک کلیشهای را بدون اجرای جالب به شیوهای تکرار بازیافت میکند.
این روزها هر فیلم ترسناکی باید به نحوی با «تروما» (روان زخمی) مقابله کند. قهرمان داستان باید گذشتهای آسیبزا داشته باشد که به داستان اصلی گره میخورد. ما اخیراً این را با «لبخند»، فیلم ترسناکی دیدیم که مضامین درونی خود را با تنشها و ترسهای واقعاً ترسناک جبران میکرد. این فیلم نیز به طور مشابه با قهرمان داستان ما، خواهر آنا (ژاکلین بایرز)، راهبهای که با مادری آزارگر و ناپایدار از نظر روانی بزرگ شد، به این موضوع میپردازد. رفتارهای ترسناک و خشونت آمیز مادرش با ایده شیطانی پاسخ داده میشود که او را برای سوء استفاده از فرزندش تسخیر کرده است. اما شیطان در فیلم آنقدر احساس مبهم دارد که عامل ترس از بین میرود.
فیلمی مانند لبخند ترسناک است، زیرا در آن فیلم، شیطان در هر لحظه میتواند هر کسی را تسخیر کند و تا زمانی که لبخند آنها را نبینیم نمیدانیم (این یعنی همان تعلیق). این فیلم تکههایی از آن را دارد، اما هرگز تنش را آنطور که باید به نمایش نمیکشد. سکانسهای ترسناک با استفاده از چراغهای سوسوزن قدیمی و اتکای بیش از حد و گاه به گاه به جلوههای بصری برای ایجاد موجودات ماوراء طبیعی به سمتی نامتعادل کشیده میشوند. فیلمی که مستقیماً به جنگیریها میپردازد، معدن طلای ترسناک است، اما اجرای این ایدهها توسط Prey for the Devil آنقدر زیاد است که تقریباً میتواند به قلمروی کمیک برسد.
یکی از صحنههای اولیه Prey for the Devil، خواهر آنا را نشان میدهد که از یک بیمار مراقبت میکند، زمانی که شیطان ناگهان بیمار را تسخیر میکند، آهنگی روی بلندگو پخش میشود، در بسته میشود، چراغها سوسو میزنند و همه اینها فضا را به خوبی تنظیم میکند. با این حال، بیمار سپس آنا را میگیرد و فریاد میزند: «بگذار وارد شوم!» و این در حالی است که زبانی را که به نظر میرسد متعلق به ونوم است بیرون آورده است. صحنههایی از این دست در طول فیلم بیداد میکنند، جایی که همه چیز بیش از حد بزرگنمایی شده است. به نظر میرسد دنیل اشتام کارگردان همیشه فعالانه سعی میکند تماشاگر را بترساند بدون اینکه بداند چه زمانی باید عقب نشینی کند و این احساس را ایجاد میکند که او به فقدان ظرافت متعهد است.
در نهایت، Prey for the Devil یک فیلم بسیار مهیج است که تقریباً به نظر میرسد که در دهه 80 میلادی ساخته شده، زمانی که تماشاگران این فیلمهای ترسناک مضحک را بیشتر دوست داشتند. اجرای بدون الهام از یک سناریو به نسبت جالب هرگز اجازه نمیدهد فیلم شکل کاملی پیدا کند، و این منجر به فیلمی میشود که خود را بسیار جدی میگیرد در حالی که هرگز به طور کامل حتی هیچ یک از موضوعات نابرابری جنسیتی خود را در کلیسای کاتولیک بررسی نمیکند. با این تفاسیر زمینه برای یک تصویر ترسناک هیجانانگیز وجود داشت، اما نتیجه یک فیلم ملایم و ضعیف است که مدت زیادی پس از پخش تیتراژ آن را به خاطر نخواهید آورد.