آیا بازسازی ایدههای فوقالعادهای که به بدترین شکل اجرا شدهاند، ممکن است؟
این روزها هالیوود بیشتر از هر زمان دیگری درگیر ریبوت و بازسازی فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی شده و به همین دلیل سیلی از انتقادات را تحمل میکند. واقعیت ماجرا آن است که فیلمهای خارقالعاده نباید بازسازی شوند؛ بلکه این ایدههای تحسینبرانگیز [که به خوبی پیادهسازی نشدهاند] هستند که باید ریبوت شوند. بنابراین استودیوهای هالیوودی با لیستی طولانی از دهها فیلم سینمایی مواجه هستند که با وجود پتانسیل خیرهکنندهای که داشتهاند، نتوانستهاند در سطح و اندازه واقعی ظاهر شوند.
به عبارت دیگر، استودیوهای هالیوودی باید فیلمهای جذاب اما ضعیف را ریبوت کنند؛ فیلمهایی که با وجود انتقادات تند منتقدان و نارضایتیهای تلخ تماشاگران همچنان توانستهاند پایگاه اجتماعی کوچکی در دل عاشقان سینما داشته باشند. هواداران جدی هنر هفتم وقتی نام این فیلمها را مطرح میکنند با حسرتی آکنده به ناامیدی از آنها یاد میکنند. چراکه این فیلمها ایدههایی به معنای واقعی کلمه خیرهکننده داشتهاند که به بدترین شکل ممکن پیادهسازی شدهاند. شاید هالیوود باید به سراغ ریبوت این فیلمها رفته و دستاوردهای بزرگی را ثبت کند.
Congo | 1995
استودیوی فاکس قرن بیستم پس از موفقیت فیلم Jurassic Park تصمیم گرفت تا فیلم Congo را براساس رمانی به همین نام نوشته مایکل کرایتون بسازد. مدیران فاکس قرن بیستم که امیدوار بودند این فیلم سینمایی روی موجهای ناشی از موفقیت جادوی دایناسورگونه اسپیلبرگ موجسواری هیجانانگیزی داشته باشد از فروش فراتر از سطح انتظارات فیلم خوشحال شدند. اما منتقدان با تندترین نقدها به فیلم Congo حملهور شدند و آن را زیر سوال بردند.
ساخت فیلم Congo حدود ۱۵ سال طول کشید. دلیل اصلی این تاخیر آن بود که مایکل کرایتون اعتقاد داشت که فناوریهای سینمایی آن دوران اساسا نمیتوانند گوریلهای داستان او را به شکل قانعکنندهای به تصویر بکشند. وقتی نسخه نهایی فیلم اکران شد، بیشتر مردم این دیدگاه او را تایید کردند. اما این روزها که فناوریهای سینمایی [و به ویژه موشن کپچر] به شدت پیشرفت کردهاند احتمالا ریبوت فیلم Congo میتواند به یک فیلم سینمایی هیجانانگیز تبدیل شود.
Cowboys & Aliens | 2011
این وسترن علمی تخیلی میتوانست یکی از بهترین فیلمهای پیشاهنگی تابستانی باشد اما در لیست بهترین فیلمهای جان فاورو اساسا رتبه بالایی تصاحب نمیکند. این فیلم ایده مدرن و جذابی داشت که اگرچه به نظر میرسید برای دهه دوم قرن بیست و یکم چندان پرطرفدار نیست اما در نهایت هیجانانگیز به نظر میرسید. با این حال فیلم Cowboys & Aliens یک ایراد اساسی داشت؛ این فیلم اساسا نمیدانست که چه هدفی دارد و نمیدانست که قرار است چگونه فیلمی باشد.
در نتیجه این فیلم به هیچکدام از ژانرهایی که دربرمیگیرد، متعهد نمیشود و به معجون بیهدف کسالتکنندهای تبدیل میشود که حتی دنیل کریگ و هریسون فورد [به عنوان بازیگران اصلی فیلم] هم تمایل زیادی برای صحبتکردن درباره آن نداشتند. به نظر میرسد که فیلم Cowboys & Aliens ایدههای خلاقانه بسیاری داشته که به لطف بودجه کمتر از سطح انتظارات در فرایند تولید بیشتر آنها را سرکوب کرده است. در نتیجه با فیلمی ناهماهنگ مواجه هستید که سرعت ثابتی هم در روایت داستان ندارد.
ریبوت این فیلم سینمایی تنها در صورتی متوجه قرار میگیرد که عوامل بازسازی فیلم Cowboys & Aliens به این نکته توجه کنند که در ابتدا باید فیلمی کمدی خلق کنند.
Van Helsing | 2004
استودیوی یونیورسال همواره به ایجاد یک دنیای سینمایی تاریک و ترسناک علاقه داشته و این مسئله ریشهدار به نظر میرسد. این استودیو در اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی و پس از موفقیت فیلم The Mummy تصمیم گرفت تا ایده مشابهی را با فیلم Van Helsing اجرا کند. آنها در نظر داشتند تا ماجراجوییهای حماسی فیلمهایشان را گسترش دهند. اما این فیلم سینمایی نتوانست در سطح انتظارات ظاهر شود. در روزگاری که فناوری CGI تازه در حال رشد بود، فیلم Van Helsing نتوانست آنطور که باید از این فناوری یاری بگیرد اما از آنجایی که به شدت به این فناوری وابسته بود به ضعف در روایت داستان متهم شد.
با این حال هواداران سینما فیلم Van Helsing را دوست دارند. اگرچه هیو جکمن با هنرنمایی کاریزماتیک در نقش یک شخصیت مضحک نقشآفرینی میکند اما ریبوت این فیلم میتواند همه نقاط ضعف آن را پوشش دهد. اگر کارگردان نسخه ریبوت فیلم Van Helsing روی جلوههای ویژه آن بیشتر از قبل کار کند، این فیلم میتواند فضای گوتیک آن را به خوبی به تماشاگر منتقل کند.
Timeline | 2003
اقتباسهای سینمایی از رمانهای نوشتهشده توسط مایکل کرایتون همیشه دشوار به نظر میرسد. چراکه کرایتون در رمانهای خود معمولا به سراغ بخشی از تاریخ میرود که به تصویرکشیدن آن روی پرده سینما دشواریهای خاص خودش را دارد و فیلم Timeline هم این ادعا را تایید میکند. داستان این فیلم درباره مجموعهای از باستانشناسان است که برای پیداکردن استاد باستانشناسی خود به فرانسه در قرن چهاردهم میلادی سفر میکنند.
فیلم Timeline با هدردادن استعداد ستارههایی که در اختیار دارد به معجون بدمزهای از نادرستیهای تاریخی و شبهعلم غیرمنطقی تبدیل شده است. اگرچه این فیلم سرگرمکننده به نظر میرسد اما بیمعنی و فاقد ارزش سینمایی ظاهر میشود. در حالی که فیلم Timeline اساسا در سطح و انتظارات ظاهر نمیشود، مطالعه کتاب مایکل کرایتون خالی از لطف نیست چراکه روایتی صحیح و عمیق ارائه میکند. بنابرایت ریبوت این فیلم سینمایی قطعا جذابیتهای خاصی خواهد داشت.
In Time | 2011
فیلم In Time سرشار از مفاهیم علمی تخیلی عمیق است و بازیگران توانمندی دارد. اما در نهایت به دلیل دیالوگهای بیمعنی و داستانسرایی نهچندان درجه یک نمیتواند به بالاترین سطح تواناییهای خودش نزدیک شود. داستان فیلم در یک ویرانشهر روایت میشود؛ جایی که عمر مردم به تنها دارایی و ارز رایجشان تبدیل شده و به همین دلیل هر شخص در ازای بخشی از عمر خود میتواند از امکانات و محصولات موجود در اقتصاد استفاده کند.
جاستین تیمبرلیک و آماندا سایفرید بازیگران اصلی فیلم In Time هستند. آنها که از دو طبقه متفاوت جامعه لقب میگیرند به یکدیگر نزدیک میشوند اما پس از آن که مشکلات بسیاری از راه میرسند، تازه درک میکنند که زندگی در ویرانشهری که جان مردم را به سرمایه تبدیل کرده چه مشکلاتی ایجاد میکند. ایده و هیجانی که در فیلم In Time وجود دارد قطعا بیمثال است اما فیلمنامهای ظریفتر و دقیقتر میتواند پتانسیل واقعی این فیلم سینمایی را نمایش دهد. بنابراین ریبوت فیلم In Time واقعا تماشایی به نظر میرسد.
Howard The Duck | 1986
جرج لوکاس در اواسط دهه ۱۹۸۰ از ریاست استودیوی فیلمسازی خود کنارهگیری کرد تا بیشتر از قبل روی تهیهکنندگی فیلمهای سینمایی متمرکز شود. با این حال او علاقهمند بود تا فیلم Howard The Duck توسط استودیوی لوکاسفیلم ساخته شود. این اتفاق رخ داد اما نتیجه کار به یکی از بدترین فیلمهای تاریخ سینما تبدیل شد که اساسا حتی قابل تماشاکردن هم نیست.
اما این روزها فرصت بینظیری است تا فیلم Howard The Duck ریبوت شود. این شخصیت که در سالهای اخیر به لطف دنیای سینمایی مارول حضور اندکی روی پرده سینما داشته حالا بیشتر از هر زمان دیگری لایق آن است تا فیلم سینمایی شخصی خودش را داشته باشد. این اردک انساننما که لباسهای قشنگی به تن میکند حتی در دنیای سینمایی مارول هم بدبینی ذاتی و غرولندهای هوشمندانه اما بیپایانش را حفظ کرده است. اگر کارگردانهایی مانند جیمز گان یا تایکا وایتیتی ریبوت این فیلم سینمایی را برعهده بگیرند، نتیجه ماجرا تماشایی میشود.
Hancock | 2008
فیلم Hancock برداشتی تازه از یک فیلم ابرقهرمانی ارائه داد اما به لطف پایان نهچندان دلچسبی که داشت، همه پتانسیل خود را ویران کرد. این فیلم قطعا یکی از بهترین فیلمهای ویل اسمیت نیست اما اسمیت را در نقش شخصیت جالبی قرار میدهد؛ او یک ابرقهرمان بوده که حالا درگیر اعتیاد به نوشیدنیهای الکلی است و به همین دلیل مردم نگاه مثبتی به او ندارند. این فیلم با یک شروع هیجانانگیز تلاش میکند تا مخاطبش را تحت تاثیر قرار دهد اما در نهایت ناامیدکننده ظاهر میشود.
در حالی که این فیلم میتوانست یکی از بهترین شخصیتپردازیهای ممکن را ارائه دهد در نهایت به یک درام ناسازگار تبدیل میشود که چندان هم گیرا نیست. ریبوت فیلم Hancock این فرصت را به آن میدهد تا تواناییهای واقعی خودش را نشان دهد و به همان فیلم جذابی تبدیل شود که انتظار میرفت.
The Guyver | 1991
این فیلم سینمایی که براساس مجموعه مانگا Bio Booster Armor Guyver ساخته شده واقعا داستان جالبی دارد. فیلم The Guyver از جایی آغاز میشود که مردی پس از آن که با یک موجود بیگانه و فضایی مواجه میشود، تصمیم میگیرد تا آن را به یک جنگجوی فرازمینی قدرتمند با تواناییهای مدرن تبدیل کند. واقعیت ماجرا آن است فیلم The Guyver جلوههای ویژه فوقالعادهای [نسبت به دوران خودش] داشت اما تماشاگران و منتقدان استقبال چندانی از آن نکردند.
در حالی که فیلم The Guyver جذابیت خاصی را درون داستان خود پنهان کرده، فیلمنامه فیلم لنگ میزد و هنرنماییها هم اساسا جذابیت لازم را نداشتند. بنابراین این فیلم سینمایی شانس خودش برای تبدیلشدن به یک فیلم کالت را از دست میدهد. با وجود همه نوستالژیهایی که از دهه ۱۹۹۰ میلادی در فیلم The Guyver جمع شدهاند، ریبوت این فیلم قطعا میتواند به یک تجربه دلچسب تبدیل شود.
Jumper | 2008
فیلم Jumper بدون این که حتی کوچکترین نگرانیای پیرامون درکنشدن داستان پارهپارهاش توسط تماشاگر داشته باشد، مجموعهای از سکانسهای اکشن را به یکدیگر متصل میکند. دلیل این شکست بزرگ هم تا حدودی مشخص به نظر میرسد؛ فیلمنامه فیلم Jumper آنقدر بازنویسی شد تا اساسا ارزشی که میتوانست از رمان استیون گلد به دست بیاورد را برای همیشه از دست بدهد.
داگ لیمان، کارگردان فیلم Jumper، برای خلق این فیلم سینمایی به ۲۰ شهر در ۱۴ کشور جهان سفر کرد. به همین دلیل فیلم Jumper به لطف تلاشهای متداوم و اعتباری که داگ لیمان برای آن خرج کرده به فیلم بزرگی تبدیل شده که البته ضعفهای بسیاری دارد. این فیلم سینمایی به جای آن که روی قهرمان داستان و تاثیری که او میگذارد، تمرکز کند به سراغ جهانگردی میرود و همین مسئله اعتبار فیلم را به شدت کاهش میدهد. ریبوت فیلم Jumper قطعا تماشایی میشود.
The Black Hole | 1979
واقعیت ماجرا آن است که فرانچایز Star Wars چهره سینما را برای همیشه تغییر داد. دیزنی [که در آن زمان هنوز توانایی خرید لوکاسفیلم را نداشت] تصمیم گرفت تا با جنگ ستارگان جرج لوکاس به رقابت بپردازد. در چنین شرایطی فیلم The Black Hole خلق شد که نهتنها نتوانست از پس انتظارات بالایی که ایجاد کرده بود، بربیاید بلکه به خوبی نشان داد که آزمایشگاه معجونهای عجیب و غریب استودیوهای هالیوودی تا چه حد میتواند آثار بیفایده خلق کند.
فیلم The Black Hole به عنوان یک فیلم هیجانانگیز روانشناختی سورئال در حقیقت نخستین فیلم دیزنی بود که با ردهبندی سنی PG اکران میشد. داستان فیلم ماجراجوییهای دانشمندی را روایت میکرد که به همراه سفینه و خدمهاش به سمت یک سیاهچاله مرگبار حرکت میکند و مشکلات بسیاری بسیاری را رقم میزند. جلوههای بصری فیلم The Black Hole به حدی خوب بود که نهتنها توانایی رقابت این فیلم با فرانچایز Star Wars را ممکن میکرد بلکه نامزدی آکادمی اسکار را هم برای فیلم به همراه داشت.
ریبوت این فیلم سینمایی در صورتی که پافشاری بیشتری روی ژانر علمی تخیلی داشته باشد احتمالا جذابیتهای بسیاری را خلق میکند که تماشای آنها خالی از لطف نیست.