3 سال پیش / خواندن دقیقه

اختلال بچه بازی (پدوفیلیا) چیست؟ +داستان واقعی


اختلال بچه بازی (پدوفیلیا) چیست؟ +داستان واقعی

اختلال بچه بازی که در اصطلاح علمی به آن Pedophilia (پدوفیلیا) گفته می شود نوعی انحراف جنسی یا پارافیلیا (paraphilia) است. ارتباط جنسی با کودکان میتواند بدترین خاطره و تجربه از دوران کودکی را در ذهن یک خردسال ایجاد کند. این تجربه تلخ در زندگی آینده کودک و روابط او نیز تاثیر می گذارد. در این مقاله به نشانه ها، دلایل و پیشگیری از آسیب ها می پردازیم ولی قبل از آن یک داستان واقعی در مورد یک فرد پدوفیلیک.

داستان واقعی از یک معلم بچه باز

یک معلم 59 ساله متاهل به نام لوکاس در شهر ویسکانسین به مدت 23 سال در یک مدرسه مشغول به کار بود که ناگهان شغلش را از دست داد. لوکاس در ناحیه دیگر شروع به فعالیت کرد که بعد از دو سال و به شکل اسرار آمیزی شغل دوش را نیز از دست داد. لوکاس بسیار سخاوتمند و کمک کننده بود، بیشتر مجلات فکاهی می خواند و با توجه به نوع رفتارش هیچ کس پیش بینی پدوفیلا را در او نمی کرد.

لمس 310 دانش آموز دختر توسط لوکاس

بعد از مدتی خانواده او فهمیدن که او به صورت مکرر ناحیه تناسلی دو نوه 5 و 7 ساله خود را نوازش میکند. پس از مشخص شدن این موضوع فرزندانش ارتباطشان را با او قطع کردند. او پدر 4 فرزند بود که بعد از بیست سال به دلیل مصرف زیاد سیگار همسرش نیز با او ارتباط جنسی برقرار نمی کرد. او در تصورات خودش فکر می کرد در زمان لمس ناحیه تناسلی دختران به دلیل سن کمشان آنها متوجه چیزی نمیشوند. او حتی بدن دختران صمیمی ترین دوستش را نیز لمس کرد. برای لوکاس واکنش هیجانی چهره آن دختران بیشتر از لمس کردن بدنشان اهمیت داشت. بعد از مشخص شدن بچه بازی و انحراف جنسی، لوکاس از مدرسه اخراج شد. حالا در سال 1952 و در سن 60 سالگی نه خانواده ای داشت و نه میتوانست در شهر ویسکانسین بماند. پس تصمیم به ترک شهر و خانواده گرفت و راهی شهری به نام اوهایو شد.

لوکاس در اوهایو و ماجرای مازوخیسم

لوکاس پس از رفتن به اوهایو و با اندک پولی که داشت خانه ای اجاره کرد. از آنجا که دیگر مجوز تدریس نداشت و نمی توانست معلم باشد تصمیم گرفت کار دیگری پیدا کند. او که بر خلاف گذشته که خوش خنده بود افسرده شده بود آنچنان اعتماد به نفسی برای پیدا کرد کار نداشت. یک روز وقتی آگهی استخدام سرایداری را دید، تصمیم گرفت که به آنجا برود و پس از صحبت با مدیر کلاب مشغول کاری سرایداری شد. لوکاس که در یک کلاب خصوصی که در آن انواع فسادهای اخلاقی و اختلالات جنسی وجود داشت کار می کرد. کم کم با تنوع های مختلف جنسی آشنا شد، ولی از آنجا که افسرده بود و میل جنسی به شدت کاهش پیدا کرده بود، علاقه ای به ارتباط با کارگران جنسی آن کلاب را نداشت.
تا شبی که با یک مورد جدید رو به رو شد، یک مرد هم سن سال خودش که توسط یک زن روسپی به نام گریس شلاق می خورد و آزار میدید. این تصویر لوکاس را برانگیخته کرد، فردای اون روز با گریس که این کار را می کرد صحبت کرد و قرار گذاشت تا در قبال پرداخت پول و در خانه خودش مانند همان شب، فعالیت جنسی سادیستیک با گریس داشته باشد. لوکاس در این ارتباط جنسی منفعلانه احساس لذت و خشم زیادی را تجربه می کرد که در کل مازوخیسم جنسی حس خوبی به او میداد. لوکاس و گریس تقریبا هفته ای 2 با هم ارتباط داشتند. اما هر چه این ارتباط رو به جلو می رفت لوکاس اصرار بیشتری میکرد که گریس آسیب بیشتری به او بزند، اما گریس دیگر ترسیده بود. گریس 45 ساله که تنها بود به لوکاس پیشنهاد کرد که این کار را کمتر کنند و به جای آن با هم در خانه لوکاس زندگی کنند. البته به نوعی در بین آنها ارتباط احساسی هم شکل گرفته بود.

شروع درمان لوکاس و گریس با خانم ویکتوریا گابریلا

در دورانی که لوکاس و گریس در آن کلاب کار می کردند و به صورت مخفیانه با هم زندگی میکردند. زیرا ارتباط بین کارمندان در خارج از کلاب ممنوع بود. در یک شب اتفاق عجیبی افتاد یکی از مشتریان همان کلاب که علاقه به روابط جنسی چند نفره داشت به دلیل مصرف زیاد کوکائین 3 نفر را در آن کلاب کشت. پس از این اتفاق کلاب بسته شد، لوکاس و گریس هم بیکار شدند.
اما سازمان مددکاری اوهایو برای تغییر سبک زندگی کارگران جنسی آن کلاب پیشنهاد خدمات درمانی به آنها داد. گریس که به صورت اجباری باید یک جلسه توسط روانشناس ارزیابی میشد به کلینیک آن سازمان رفت. گریس که علاقه ای به این کار نداشت با خانم ویکتوریا گابریلا روانشناسی بالینی رو به رو شد. بر عکس پیش فرض های قبلی گریس در مورد روانشناس ها، او توانسط ارتباط بسیار خوبی با ویکتوریا گابریلا بگیرد. گریس ماجرای زندگی خودش و لوکاس را به صورت خلاصه تعریف کرد. سپس قرار شد با لوکاس صحبت کند که او هم با خانم ویکتوریا گابریلا جلسه مشاوره داشته باشد. وقتی گریس به خانه آمد و با هیجان در مورد جلسه درمان خودش صحبت کرد لوکاس پیزی سر در نیاورد. او اطلاعاتی در مورد مشاوره و رواندرمانی نداشت. اما به اصرار گریس پیش خانم ویکتوریا گابریلا رفت و مانند گریس ارتباط بسیار خوبی برقرار کرد.
پس هر دو تصمیم گرفتند به صورت انفرادی جلسات خود را با خانم ویکتوریا گابریلا ادامه دهند. در فرآیند درمان تغییرات بسیار زیادی در سبک زندگی هر دو آنها اتفاق افتاد و توانستند انحرافات جنسی خود را مدیریت کنند. گریس دو سال و لوکاس سه سال با خانم ویکتوریا گابریلا جلسات خود را ادامه دادند. اما شاهکار خانم ویکتوریا گابریلا روانشناس بالینی درمان بسیار سخت لوکاس بود که بعد از آن، روش کاری او مورد استفاده همکارانش قرار گرفت و تبدیل به یک مقاله علمی معتبر شد.

اختلال بچه بازی، گرایش جنسی به سمت کودکان 13 ساله و کوچکتر

افراد مبتلا به این اختلال که در اغلب موارد، مردان هستند به کودکان زیر سن قانونی گرایش جنسی پیدا می کنند. آنها حتی در صورت مقابله کودک، به اجبار و زور متوسل شده و به کودک از نظر جنسی تجاوز می کنند. این اختلال زننده در کشور باعث تجربه تلخ تجاوز جنسی، در بیش از 20 درصد کودکان شده است. برخی از والدین تصور می کنند که افراد دارای اختلال پدوفیلیا در اطراف آنها وجود ندارند و لازم نیست حساسیت زیادی در این مورد در رابطه با اطرافیان، افراد نزدیک و فامیل خود داشته باشند در صورتی که این اختلال یک ناهنجاری شایع محسوب می شود که ممکن است در میان نزدیکترین افراد فامیل، دوست و آشنایان شما نیز کسانی وجود داشته باشند که به آن مبتلا باشند.

برخی مردان حتی با نگاه کردن به کودک، لمس او، درآوردن لباس و مسائلی چون سکس دهانی و لمس ناحیه تناسلی کودک نیاز جنسی خود را برطرف می کنند و این موضوع تنها مختص کودکان دختر یا پسر نیست و در هر نوع می تواند اتفاق بیافتد.

اختلال بچه بازی (پدوفیلیا) چیست؟ +داستان واقعی

ملاک هایی برای تشخیص اینکه یک فرد به اختلال بچه بازی مبتلاست

هر چند که تشخیص افراد مبتلا به اختلال بچه بازی بسیار دشوار است اما با در نظر گرفتن برخی نشانه ها میتوان این افراد را تا حدی شناسایی نمود. برخی از نشانه های افراد مبتلا به پدوفیلیا عبارتند از:

  • این افراد حداقل 16 ساله هستند و سنی حداقل 5 سال بیشتر از کودک مورد تجاوز دارند. البته لازم است توجه داشته باشید که برخی افراد در اواخر دوران نوجوانی خود اقدام به برقراری رابطه جنسی با افراد 12 یا 13 ساله می کنند که این موضوع ارتباطی به ابتلای آنها به بیماری روانی پدوفیلیا پیدا نمی کند.
  • نشانه دیگر افراد مبتلا به اختلال بچه بازی، برون گرا بودن آنهاست. این افراد از آنجایی که در مورد هیچ یک از امور مربوط به زندگی خود نمی توانند آنچه در درونشان وجود دارد را پنهان کنند، تمایل خود به رابطه جنسی با کودکان را نیز نمی توانند پنهان کنند. از طرف دیگر آنها در مورد عملکردهای اجتماعی، شغلیخود غالباً ناموفق عمل کرده و توانایی بالایی از خود نشان نمی دهند.

هر چند که افراد مبتلا به این اختلال کمتر خود به صورت داوطلبانه به روانشناس یا روانپزشک مراجعه می کنند و غالباً از طریق دادگاه به روانپزشک اعزام می شوند اما روانشناس و روانپزشک مربوطه بایستی با مطالعه و بررسی شرایط بیمار و آگاهی از علائم روحی او در مورد اینکه آیا فرد تنها به کودکان گرایش جنسی دارد یا خیر؟ آیا گرایش او تنها به غریبه ها محدود می شود یا محارم؟ اختلال فرد در گرایش جنسی به کودکان مختص جنس مذکر است یا مونث و یا هر دو؟اطلاع یابد.

دلیل ابتلا به اختلال بچه بازی چه می تواند باشد؟

گفته می شود که طبق مطالعات انجام شده پژوهشگران این حوزه و متخصصان روانپزشکی دلیل پدید آمدن این اختلال را ناشناخته می دانند؛ هر چند که در برخی مطالعات ریشه داشتن این مشکل در خانواده و انتقال آن از نسلی به نسل دیگر، به اثبات رسیده است. ژنتیکی بودن یا اکتسابی بودن این اختلال نیاز به مطالعه زیاد دارد اما در هر صورت مراجعه و استفاده از تخصص و تجربه یک روانپزشک یا مشاور روانی متبحر، می تواند کمک شایانی به فرد در بر طرف کردن مشکلش نماید.

اختلال بچه بازی (پدوفیلیا) چیست؟ +داستان واقعی

آیا پدوفیل ها فقط جذب کودکان می شوند؟

برخی از پدوفیل ها ممکن است به همان اندازه که به کودکان علاقه مند هستند، به بزرگسالان نیز جذب شوند، اما سخت است که بدانیم این امر چقدر رایج است. بلانچارد می گوید: این به این دلیل است که بیشتر تحقیقات مربوط به پدوفیلیا بر روی افرادی است که به دلیل جرایم جنسی علیه کودکان دستگیر شده اند و ممکن است تمایل جنسی خود را در بزرگسالان اغراق کنند تا «عادی تر» به نظر برسند.

اختلال پدوفیلیک در بین مردان بسیار شایع تر از زنان است.

راه هایی برای پیشگیری از دچار شدن به آسیب های ناشی از اختلال بچه بازی

در اینجا پیشنهاداتی را مطرح می کنیم که می توانند باعث جلوگیری از آسیب های ناشی از اختلال پدوفیلیا شوند. توجه به این پیشنهادات بیشتر مختص والدین کودکان است:

  • کودک خود را حتی با دوست، فامیل یا آشنای بزرگتر از خودش، تنها نگذارید.
  • به افراد متاهلی که حتی خود نیز فرزند دارند اعتماد نکنید.
  • افراد مبتلا به این اختلال همواره افرادی دارای انرژی منفی هستند و حس خوبی به شما منتقل نمی کنند.
  • مراقب افرادی که بازی با کودکان را بر گذران وقت خود با بزرگترها ترجیح می دهند باشید.
  • افرادی که هدایای گران قیمت برای کودک شما میخرند نگران کننده هستند.
شاید از نوشته‌های زیر خوشتان بیاید
نظر خود را درباره این پست بنویسید ...

منوی سریع