شهادت ثالثه چیست؟
یکی از اختلافات بین شیعه و اهل سنت کیفیت اذان و اقامه است. از آنجا که اعمال در دین اسلام بدون دلیل و برهان فاقد ارزش و اعتبار و بدعت و حرام است، و هر یک از فریقین، دیگری را به بدعت در اذان متهم می کنند، از این رو این موضوع باید به طور دقیق و مدلل بررسی و حقیقت آن بازگو شود.
کیفیت تشریع اذان و زمان آن از مسائلی است که درباره آن دیدگاه های مختلفی مطرح شده است. اختلاف دیدگاه ها به دلیل روایاتی است که در جوامع حدیثی فریقین آمده است.
﴿وَإِذَا نَادَیْتُمْ إِلَی الصَّلاَةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَعْقِلُونَ﴾ (مائده:58)
آنها هنگامی که اذان می گویید و مردم را به نماز می خوانید، آن را به مسخره و بازی می گیرند، این به خاطر آن است که آنها جمعی هستند که درک نمی کنند. اهمیت اذان از این آیه کاملاً روشن است.
شهادت ثالثه، یعنی سومین گواهی دادن؛ که بعد از شهادتین(دو گواهی دادن:شهادت دادن به توحید و نبوت)، شهادت دادن به امامت و ولایت علی بن ابی طالب است.
شهادتین، یا گواهی دادن به این که «خدایی جز خدای یکتا نیست» و «محمد رسول خداست» در مواضع مختلفی مطرح است:
1. هنگام اسلام آوردن، و گفتن شهادتین برای این کار2. در تشهد نمازهای واجب و مستحب3. در اذان و اقامه، پیش از نمازهای واجب
همه مسلمانان، از جمله شیعیان، معتقدند که گفتن «اشهد ان لا اله الا الله» و «اشهد انّ محمداً رسول الله» برای ورود به اسلام کفایت می کند، و نیز همین دو عبارت جزء اذان و اقامه و نیز تشهد نماز هستند.
مراجع تقلید شیعه هم معتقدند «اشهد انّ علیا ولی الله» جزء شهادتین اسلام، و نیز جزء تشهد و اذان نیست؛
هر چند مشهور است که شهادت ثالثه از زمان صفویه به طور رسمی وارد اذان شیعیان شده است، اما شواهدی وجود دارد که پیش از این نیز به صورت پراکنده در برخی مناطق گفته می شده است، ابن بطوطه در قرن 8 قمری از گفتن «اشهد ان علیاً ولی الله» در اذان شیعیان قطیف سخن به میان آورده است.موضع گیری شیخ صدوق درباره روایاتی مبنی بر جواز شهادت ثالثه نشانگر وجود گروه هایی است که در آن زمان در اذان شهادت ثالثه را می گفتند. عبدالمحسن سراوی، پیشینه «اشهد ان علیاً ولی الله» را به دوره امویان می رساند و آن را واکنشی از سوی شیعیان در برابر کسانی می پندارد که بر منابر و مأذنه ها حضرت علی(ع) را لعن می کردند.گفته شده است که عبدالله مراغی مصری نیز در السلافة فی أمرالخلافة روایاتی نقل کرده است که در زمان پیامبر اکرم(ص) سلمان و ابوذر در اذان شهادت ثالثه را می گفتند.البته از سوی برخی در اصل وجود خارجی این کتاب تردید شده است.
شهادت ثالثه در اذان
تفاوت بین اذان اهل سنت و تشیع
شهادت ثالثه
درباره «اشهد أن علیا ولی الله» دو نظر وجود دارد:
1. عده ای آن را جزء مستحب می دانند، مانند قنوت که جزئی از نماز و مستحب است.
2. عده ای نیز آن را مستحب می دانند؛ اما بدون قصد جزئیت، یعنی مستحبی است که جزو اجزای اذان نیست، مانند صلوات در هنگام بردن یا شنیدن نام گرامی رسول اسلام صلی الله علیه و آله که استحباب صلوات فرستادن، بعد از شنیدن نام ایشان به غیر اذان اختصاص ندارد، یعنی حتی در اذان هم اگر کسی نام ایشان را بر زبان بیاورد مستحب است بعد از آن صلوات بفرستد و کسی در این زمینه اشکال نگرفته است.
شیعیان در اذان، پس از شهادت بر رسالت پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله، بر ولایت امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام گواهی می دهند و این مسأله در تمام بلاد شیعی مشاهده می شود. دراین باره توضیح چند نکته ضروری است:
1. تمامی فقهای شیعه بر این نکته اتفاق نظر دارند که شهادت ثالثه -شهادت بر ولایت علی علیه السلام- جزو اذان نیست و لذا هنگامی که فصول اذان را می شمارند، آن را هجده فصل بیشتر نمی دانند که عبارتند از:چهار تکبیر، دو بار شهادت بر وحدانیت خدا، دو بار شهادت بر رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله، دو بار «حیّ علی الصلاة»، دو بار «حی علی الفلاح»، دو بار «حیّ علی خیر العمل»، دو تکبیر و دو بار تهلیل و این سخنی است که فقهای شیعه جملگی بر آنند.
2. اگر فردی شهادت سوم را به عنوان جزئی از اذان بگوید، کار حرامی مرتکب شده و گناه کرده است.
3. شهادت سوم در اذان، بدون قصد جزئیت جایز و یا مستحب است و این استحباب، دو مبنا دارد:
الف) علی علیه السلام به حکم قرآن و حدیث رسول گرامی صلی الله علیه و آله، ولی خداست. (مائده:5556)
ب) امام صادق علیه السلام فرمود:هرگاه به رسالت پیامبرصلی الله علیه و آله شهادت دادید، بر ولایت علی علیه السلام نیز گواهی دهید.
روایات بر جواز شهادت ثالثه
روایت اول :
روی القاسم بن معاویة قال :قلت لأبی عبد الله ( علیه السلام ) :هؤلاء - أی السنة - یروون حدیثا فی أنه لما أسری برسول الله رأی علی العرش مکتوبا :لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بکر الصدیق ، فقال ( علیه السلام ) :سبحان الله ، غیّروا کل شئ حتی هذا ؟ قلت :نعم ، قال ( علیه السلام ) :إن الله عز وجل لما خلق العرش کتب علیه :لا إله إلا الله محمد رسول الله علی أمیر المؤمنین ، ولما خلق الله عز وجل الماء کتب فی مجراه :لا إله إلا الله محمد رسول الله علی أمیر المؤمنین ، ولما خلق الله عز وجل الکرسی کتب علی قوائمه :لا إله إلا الله محمد رسول الله علی أمیر المؤمنین ، وهکذا لما خلق الله عز وجل اللوح ، ولما خلق الله عز وجل جبرئیل ، ولما خلق الله عز وجل الأرضین - إلی قضایا أخری ، فقال فی الأخیر :قال ( علیه السلام ) :ولما خلق الله عز وجل القمر کتب علیه :لا إله إلا الله محمد رسول الله علی أمیر المؤمنین ، وهو السواد الذی ترونه فی القمر ، فإذا قال أحدکم :لا إله إلا الله محمد رسول الله ، فلیقل :علی أمیر المؤمنین.
الاحتجاج :158
از امام جعفر صادق علیه السلام چنین روایت شده است که :
به حضرت عرض نمودم :ایشان ( سنیان ) روایتی نقل می کنند که وقتی رسول خدا به آسمان برده شد ، بر روی عرش نوشته ای دید که :لا اله الا الله محمد رسول الله ، ابو بکر صدیق!!!
پس حضرت فرمودند :سبحان الله ؛ همه چیز را تغییر دادند ؛ حتی این را ؟ گفتم :آری ؛ پس فرمودند :خداوند وقتی عرش را آفرید بر روی آن نوشت :لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیر المومنین ؛ و وقتی آب را آفرید در محل حرکت آن نوشت :لا اله الا الله محمد رسو الله علی امیر المومنین ؛ و وقتی خداوند کرسی را آفرید بر پایه های آن نوشت :لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیر المومنین ؛ و وقتی خداوند لوح را آفرید نیز چنین کرد ؛ و وقتی جبریل را آفرید ؛ و وقتی زمین ها را آفرید ؛ و ... پس در انتها فرمودند :ووقیت خداوند ماه را آفرید بر روی آن نوشت :لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیر المومنین ؛ و این همان سیاهی است که در ماه می بینید ؛ پس هر زمان که یکی از شما گفت :لا اله الا الله محمد رسول الله ، پس باید بگوید :علی ولی الله
و همانطور که در بحث بالا گذشت ، این روایت مربوط به زمان یا مکان خاصی نیست و شامل اذان نیز می گردد .
تایید این مضمون در روایات اهل سنت
در روایات اهل سنت ، روایاتی را می بینیم که این مضمون را تایید می نماید :
روایت اول :
عن ابی الحمراء عن رسول الله (ص) قال:لمّا اسری بی الی السماء إذا علی العرش مکتوب لا إله إلاّ الله ، محمد رسول الله ایّدته بعلی .
الدر المنثور سیوطی ج 4 ص 153، الخصائص الکبری السیوطی ج 1 ص 7، الشفاء قاضی عیاض ص 138، المناقب ابن المغازلی ص 39، الریاض النضرة فی مناقب العشرة المبشّرة ج 2 ص 227، درر السمطین ص120.
از ابی حمراء از رسول خدا ( ص) روایت شده است که فرمودند :وقتی که من به آسمان برده شدم بر عرش نوشته شده بود که خدایی جز خدای یگانه نیست ؛ محمد فرستاده اوست ؛ او را با علی پشتیبانی نمودم .
روایت دوم :
عن ابن مسعود عن رسول الله (ص) قال:أتانی ملک فقال:یا محمّد واسأل من ارسلنا من قبلک من رسلنا علی ما بعثوا . قلت:علی ما بعثوا ؟ قال:علی ولایتک وولایة علی بن ابی طالب.
معرفة علوم الحدیث حاکم النیسابوری ص96 .
از ابن مسعود - در ذیل آیه 45 سوره زخرف - از رسول خدا ( ص ) روایت شده است که فرمود :ای محمد از فرستادگان قبل از خودت بپرس که به چه شرطی فرستاده شده اند ؟ پرسیدم به چه شرطی فرستاده شده اند ؟ پاسخ داد :بر ولایت تو و ولایت علی بن ابی طالب
روایت سوم :
عن حذیفة عن رسول الله (ص) قال:لو علم الناس متی سمّی علی أمیر المؤمنین ما انکروا فضله ، سمّی أمیر المؤمنین وآدم بین الروح والجسد ، قال الله تعالی:وإذ أخذ ربّک من بنی آدم من ظهورهم ذریّتهم واشهدهم علی انفسهم الست بربّکم قالت الملائکة بلی فقال:أنا ربّکم محمد نبیّکم علی أمیرکم.
فردوس الاخبار دیلمی ج 3 ص 399 .
از حذیفه از رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) روایت شده است که فرمودند :اگر مردم می دانستند چه زمانی علی را به امیری مومنان انتخاب کردند ، برتری او را انکار نمی کردند ؛ او زمانی امیر مومنان شد که آدم بین روح و جسد بود ( هنوز روح در بدن او وارد نشده بود ) خداوند می فرماید :« و هنگامی که پروردگارت از فرزندان آدم از پشت های ایشان نسل ایشان را بیرون آورد و ایشان را شاهد بر خویش گرفت که آیا من پروردگار شما نیستم ؟
گفتند :چرا ؛ پس فرمود :من پروردگار شمایم ؛ محمد پیامبر شما و علی امیر شما .
روایت دوم :
روایتی است که آن را سید نعمت الله جزایری از استاد خویش مرحوم مجلسی مرفوعا از رسول خدا نقل می کند که فرمودند :
عن رسول الله (ص) قال:یا علی انی طلبت من الله ان یذکرک فی کل مورد یذکرنی فأجابنی واستجاب لی .
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که فرمودند :من از خدا خواسته ام که در هر جایی که من را ذکر می کند تو را نیز ذکر نماید ؛ پس درخواست من را قبول کرده و مورد اجابت قرار داد .
طبق این روایت در هر جایی که رسول خدا ذکر می شود ( که اذان نیز از جمله آن هاست ) امیر مومنان نیز ذکر خواهد شد .
شاهد بر این روایت در کتب اهل سنت
از جمله شواهد این روایت ، روایتی است که اهل سنت در مورد امیر مومنان نقل می کنند که رسول خدا به ایشان فرمودند :
ما سئلت ربّی شیئا فی صلاتی إلاّ اعطانی وما سألت لنفسی شیئا إلاّ سألت لک .
مجمع الزوائد ج 9 ص 110، کنز العمّال ج 13 ص 113، الریاض النضرة ج 2 ص 213 .
از پروردگار خویش در نمازم هیچ چیز نخواستم ، مگر آنکه آن را به من داد ؛ و برای خویش چیزی نخواستم مگر آنکه آن را برای تو نیز خواستم .
و قطعا در این زمینه روایات دیگری نیز موجود بوده که به دست ما نرسیده است ؛ مرحوم علامه مجلسی می فرمایند :
وأقول :لا یبعد کون الشهادة بالولایة من الأجزاء المستحبة للأذان ، لشهادة الشیخ والعلامة والشهید وغیرهم بورود الأخبار بها .
بحار الانوار ج 84 ص 111 .
و می گویم :بعید نیست که شهادت به ولایت از اجزای مستحب اذان باشد ؛ زیرا شیخ ( طوسی ) و علامه ( حلی ) و شهید و غیر ایشان ، شهادت داده اند که روایاتی در این زمینه آمده است .
بنا بر این شهادت ثالثه نزد بیشتر علمای ما مکمل شهادت به رسالت رسول گرامی اسلام است و خود نیز مستحب ؛ اگر چه جزو اجزای اذان به شمار نمی رود .
تناسب شهادت ثالثه با شهادتین
از جمله اموری که بسیار باید مورد توجه قرار گیرد تا اقتران شهادت به ولایت بعد از شهادتین، تأیید گردد تناسب شدید امر ولایت با امر رسالت است.
امامت و ولایت از نظر اهل بیت (ع)، امری است بسیار مهم که آن را باید همراه با رسالت جستجو کرد؛ نه آنگونه که اهل سنت به آن مینگرند. اهل سنت بالاترین مقام علمی دینی را که در امام لازم میدانند عدالت و اجتهاد است. برخی از آنان مثل صاحب مواقف و شرح آن (ج 8، ص 349)، اجتهاد را حذف و برخی دیگر عدالت را حذف کرده، تصریح کردهاند که امامت با قهر و غلبه منعقد میشود؛ هرچند امام فاسق یا جاهل باشد. برخی دیگر گفتهاند:امام را برای شرابخواری نباید حد زد؛ زیرا او نائب خداوند متعال است.
شارح عقاید نسفیه گوید:امام با فسق و ستم از مقام خود منعزل نمیشود؛ زیرا بعد از خلفا، از ائمه فسق و جور ظاهر شد و سلف از آنها اطاعت میکردند.
امام نودی گوید:اهل سنت اجماع کردهاند که سلطان و خلیفه با فسق از خلافت عزل نمیشود.
باقلانی، از علمای اهل سنت، میگوید:جمهور اصحاب حدیث معتقدند امام با فسق، ظلم، غصب اموال و زدن سیلی و تعرض به جانهای محترم و تضییع حقوق و تعطیل حدود، از امامت خلع نمیشود و خروج هم بر او جایز نیست.
آری با این طرز تفکر، شهادت به ولایت هیچ تناسبی با شهادت به رسالت ندارد، اما شیعه امامت را اساس اسلام میداند، حتی بالاتر از نماز و حج، و معتقد است هیچ چیزی مانند ولایت اعلان نشده است و هیچ عملی هر قدر سنگین و مهم باشد جز با ولایت پذیرفته نیست.
از نظر شیعه،امام در همة فضائل، از جمله علم و عصمت و تقوا و مناصب و اطاعت، مانند پیامبر (ص) است. امام صادق (ع) فرمود:الائمه بمنزله رسول الله الا انهم لیسوا بانبیاء ...
لذا امام رضا (ع) مقام والای امامت را توضیح داده، فرمود:«امامت به منزلة انبیاء است. امامت، خلافت خدا و رسول است. امام، اساس اسلام است، امام چون خورشید درخشان است که با نور خود عالم را فرا گرفته و هیچ چشم و دستی به او نمیرسد. امام از هر گناه و عیبی دور است. امام یگانة روزگار خویش است که هیچکس مانند او نیست و بدل و نظیر ندارد. چه کسی میتواند به شناخت امام دست یابد یا امام را انتخاب کند. هیهات هیهات ضلت العقول و تاهت الحلوم و حارت الالباب و خسئت العیون و تصاغرت العظماء و تحیرت الحکماء عن وصف شأن من شأنه او فضیله من فضائله ...» آیا امام با این عظمت، استبعادی دارد که نام او همتای پیامبر (ص) در اذان قرار گیرد؟
شهادت ثالثه در استقراء
روش عقلائی فقهی نزد عقلا و فقها بر این است که برای تأیید یک امر به بررسی جزئیات آن در ابواب مختلف فقه میپردازند؛ تا از راه استقراء، تمایلات شرع و قانونگذار و مذاق او را به دست آورند و این روش از بهترین روشهایی است که متتبع و محقق را به برداشت حکم کلی نزدیک و چه بسا واصل میگرداند؛ به ویژه از جهت تأیید مسئلهای که کلیات آن در دیگر ادله آمده است.
به طور کلی، هماهنگ بودن یک حکم کلی با قضایا و مصادیق جزئی آن، از بهترین مؤیدات به حساب میآید با مراجعه به روایات اسلامی، متوجه می شویم که شارع مقدس، همچنان که از نظر عقیده، امامت را جزءاصول دین قرار داده و اعتقاد به آن را مثل توحید و نبوت لازم شمرده است، از نظر تکوین و تشریح نیز در موارد فراوانی آن را کنار شهادت به توحید و رسالت قرار داده است.
نظر مراجع تقلید در مورد شهادت ثلاثه
آیه الله سید علی سیستانی
مسأله 9٠5 ـ «أَشْهَدُ أنَّ عَلِیّاً وَلیُّ اللّهِ» جزء اذان و اقامه نیست ، و لی خوب است بعد از «أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهَ» به قصد قربت گفته شود .
آیه الله مکارم شیرازی
مسأله 843ـ «اَشْهَدُ أَنَّ عَلِیَّاً وَلِیُّ اللّهِ» (یعنی گواهی می دهم که علی ولیّ خدا بر همه خلق است) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از «اَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ» به قصد تبرّک گفته شود، لکن به صورتی که معلوم شود جزء آن نیست.
آیه الله سید صادق شیرازی
مسأله 1000:« أشْهَدُ أنَّ عَلِیاً وَلیُّ اللّه » جزو اذان و اقامه است. و در بعضی از روایات به آن اشاره شده است.
استفتاء شماره 161:شهادت ثالثه جزء اذان و اقامه است به این معنی که بدون آن اذان و اقامه ناقص است.
مرحوم آیه الله امام خمینی
٩١٩ "اشهد ان علیا ولی الله" جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعداز "اشهد ان محمدا رسول الله" به قصد قربت گفته شود.
آیه الله سید صادق روحانی
مسأله 925 ـ مستحب است گفتن اشهد ان امیر المؤمنین علیا ولی الله یا اشهد ان علیا امیرالمؤمنین وولی الله در اذان و اقامه، بعد از اشهد ان محمدا رسول الله، بلکه چون در این ازمنه این جمله جزء شعائر مذهب تشیع می باشد و بعضی از فقهاء احتمال وجوب آن را داده اند، ترک نشود.
آیه الله علوی گرگانی
مسأله 928- «أشْهَدُ أنَّ عَلِیَّاً وَلِیُ اللّهِ» جزء اذان واقامه نیست، ولی خوب است بعد از «أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه»، به قصد قربت گفته شود.
آیه الله مظاهری
مسئله 729- «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّهِ» جزو اذان و اقامه نیست ولی مستحب است بعد از «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَداً رَسُولُ اللَّهِ»، دو مرتبه گفته شود (مستحب در مستحب)، لکن چون فعلاً شعار شیعه است، باید گفته شود.
آیه الله وحید خراسانی
مسأله 928 ـ اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیا وَلِی اللّهِ» جزء اذان و اقامه نیست ، ولی چون ولایت آن حضرت مکمّل دین است ، شهادت به آن در هر حال و از جمله بعد از «اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمُّداً رَسُولُ اللّهِ» از أفضل قُربات است.
آیه الله مجتبی تهرانی
مسأله 919- وَ اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیّا وَلِیُّ اللّه جزء اذان و اقامه نیست؛ ولی خوبست بعد از اشهد ان محمدا رسول اللّه، به قصد قربت گفته شود.
آیه الله تقی مدرسی
استفتاء شماره 153
فقها گفته اند که شهادت سوم (اشهد ان علیاً ولی الله) جزء اذان و اقامه نیست ولی شهادت به رسالت حضرت ختمی مرتبت را کامل می کند و امروزه شعار شیعیان شده است. بنابراین اولی آن است که به قصد رجاء مطلوبیت گفته شود.
آیه الله سید محمد حسینی شاهرودی
مسأله 928) أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللّه جزء اذان و اقامه نیست. ولی خوبست بعد از أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، به قصد قربت گفته شود.
آیه الله عبدالکریم موسوی اردبیلی
پاسخ :گفتن شهادت ثالثه در اذان و اقامه، به عنوان جزئیت جایز نیست؛ ولی گفتن در اذان و اقامه، به قصد قربت مطلقه، خوب است.
آیه الله سبحانی
مسأله 775)أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللّه جزو اذان و اقامه نیست ولی خوب است بعد از أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، به قصد قربت مطلقه و زینت اذان و اقامه گفته شود.
آیه الله صافی گلپایگانی
مسأله928. «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله»جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله»، به قصد قربت گفته شود.
آیه الله خامنه ای
س 456:گفتن «أشهد أنّ علیاً ولی الله» به عنوان شعار تشیع خوب و مهم است و باید به قصد قربت مطلقه گفته شود، ولی جزو اذان و اقامه نیست.
آیه الله نوری همدانی
(مساله 920) اشهدً انّ علیاً ولیً اللهِ جزء اذان و اقامه نیست ولی خوب است بعد از اشهدً انّ محمداً رسولُ اللهِ، به قصد قربت گفته شود. و چون در امثال زمان ما، شعا ر تشیع محسوب می شود در هر جا که اظهار این شعار مستحسن و لازم باشد، گفتن آن هم مستحسن و لازم است.
مرحوم آیه الله بروجردی
مسأله 928- «اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ» جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از «اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ» به قصد قربت گفته شود.
مرحوم آیه الله سید محمد شیرازی
مسأله 1000:(أشْهَدُ أنَّ عَلِیاً وَلیُّ الله) جزو اذان و اقامه است. و در روایاتی به آن اشاره شده که در (الفقه) بیان نموده ایم.
مرحوم آیه الله بهجت
اذان و اقامه مسأله« 36 » بعید نیست مستحب بودن اقرار به ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام در اذان مستحبی، در صورتی که به نیّت مطلوب بودن گفته شود ، به عبارات مختلفی که در « نهایه » و « فقیه » و « احتجاج » نقل شده است که « اَنَّ عَلِیّا وَلِیُّ اللّه » و یا « عَلِیٌّ اَمیرُ المُؤمِنین » و یا به عبارت « اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیّا وَلِیُّ اللّه » باشد ، و اما اقرار به ولایت اگر چه در غیر اذان باشد خوب است ، پس احتیاج به دلیل مخصوص ندارد؛ و کاملترین عبارتی که در اینجا گفته می شود آن است که اقرار به خلیفه بودن یا وصی بودن حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و ائمه طاهرین علیهم السلام در آن باشد.
مرحوم آیه الله میرزا جواد تبریزی
مـسـالـه 928 :اشهد ان علیا ولی اللّه جزو اذان و اقامه نیست , ولی خوب است بعد از اشهد ان محمدا رسول اللّه به قصد قربت گفته شود.
مرحوم آیه الله فاضل لنکرانی
رسال عملیه صفحه 156:اَشْهَدُ اَنَّ عَلیَّاً وَلیُّ اللهِ جزو اذان و اقامه نیست ولی خوب است بعد از اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ به قصد قربت گفته شود.
شهادت ثالثه و تناسب حکم و موضوع
اذان تنها برای اعلام وقت نماز و جمع شدن مردم جهت نماز نیست وگرنه با دیگر ابزار و کلمات هم میشد این کار را کرد، همانگونه که نواختن شیپور و مانند آن در زمان سابق مرسوم بوده است.
اذان، شعار دین و اعلان حقیقت اسلام و ارکان آن است تا فضای جامعه همواره به عطر اصول دین معطر گردد و جامعه را فرا گیرد. حضرت سجاد (ع) در حدیثی فرمود:الاذان وجه دینکم؛ اذان، جلوة دین شماست.
حضرت رضا (ع) در حدیثی، حکمت اذان را علنی کردن ایمان و اسلام میداند که اساس آن با خداوند و رسول اوست. ولایت اهل بیت (ع)، به ویژه حضرت علی (ع)، از اصول اسلام در مکتب اهل بیت (ع) است که به حکم آیة اکمال، بدون آن، دین کامل و مرضیّ خداوند نیست. انبوه روایات شیعه و اهل سنت دلالت میکند که هرکس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.
حضرت رضا (ع) در حدیث معروف سلسلهالزهب فرمود:خداوند متعال میفرماید:«لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی»؛ لا اله الا الله قلعة من است. هر که داخل قلعه من شود از عذاب من در امان است. سپس آن حضرت فرمود:این شهادت وقتی قبول است که همراه با شرایط آن باشد و من از شرایط آن هستم.
شهادت به ولایت در ابتدای خلقت
امام صادق (ع) فرمود:ما اولین خانوادهای هستیم که خداوند نامهای ما را با صدای بلند خوانده است. خداوند چون آسمانها و زمین را آفرید، دستور داد تا منادی ندا کند:«اشهد ان لا اله الا الله» سه بار، «اشهد ان محمداً رسول الله» سه بار، «اشهد ان علیاً امیرالمؤمنین حقاً» سه بار.
موارد شهادت به ولایت بعد از رسالت عبارتند از:
1. بر قوائم عرش، بعد از شهادتین نوشته است:علی وصی محمد است.2. اطراف عرش، بعد از شهادتین نوشته است:علی امیرالمؤمنین.3. بر درهای بهشت، بعد از شهادتین نوشته است:علی ولی الله.4. دو هزار سال قبل از خلقت آسمانها و زمین، بر درِ بهشت، بعد از شهادتین نوشته است:علی اخو رسول الله.5. بر بال جبرئیل، بعد از شهادتین نوشته است:لا اله الا الله علی الوصی.6. بر درِ آسمانهای هفتگانه، بعد از شهادتین نوشته است:علی بن ابیطالب امیرالمؤمنین.7. بر حجابهای نورانی، بر هر حجابی بعد از شهادتین نوشته است:علی بن ابیطالب امیرالمؤمنین.8. بر سدرهالمنتهی، بر هر حجابی بعد از شهادتین نوشته است:ایدته بوزیره علیّ و نصرته به.9. بر آب، بعد از شهادتین، هنگام خلق آب نوشته است:علی امیرالمؤمنین.10. بر لوح، بعد از شهادتین، هنگام خلق آن نوشته است:علی امیرالمؤمنین.11. خداوند بر کوهها هنگام آفرینش، بعد از شهادتین، نوشته است:علی امیرالمؤمنین.12. خداوند بر خورشید هنگام آفرینش، بعد از شهادتین، نوشته است:علی امیرالمؤمنین.13. خداوند بر ماه هنگام آفرینش، بعد از شهادتین، نوشته است:علی امیرالمؤمنین.
معلوم است که کیفیت نوشتن این کلمات نورانی، حقیقتی است اسرارگونه که متناسب با همان عوالم است و هرگز نباید با خود محوری آن را تفسیر و سپس استبعاد نمود.
چرا قبل از دوران امام صادق علیه السلام «شهادت ثالثه» رایج نبود؟
تردیدی نیست که نشر حق و ابلاغ حقیقت، زمینه مناسب لازم دارد وگرنه نتیجه معکوس خواهد داشت و همانطوری که قبلاً متذکر شدیم در دوران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به امر پروردگار حکیم، در صحرای غدیر خم، امام امیرمؤمنان علی علیه السلام به عنوان خلیفه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم منصوب گردید، ولی پس از آن حضرت برخلاف آن عمل کردند و دیگران را به عنوان خلیفه جایگزین نمودند. این گروه همواره در صدد بودند تا نه تنها امیرمؤمنان علیه السلام به خلافت نرسد، بلکه نام او نیز به فراموشخانه تاریخ سپرده شود. در چنین دورانی آیا می توانستند سخن از شهادت ثالثه «اشهد انّ علیاً ولی الله» به میان آورند؟
مهم تر آنکه به گونه ای خزنده تلاش می کردند که حتی شهادت ثانیه «اشهد ان محمداً رسول الله» هم در کار نباشد.
«زبیر بن بکّار» مورّخ معروف اهل سنت در کتاب «الاخبار الموفقیّات» می نویسد:
مطرّف بن مغیره نقل می کند که شبی پدرم از نزد معاویه بازگشت ولی عصبانی و ناراحت بود. سبب آن را جویا شدم، گفت:من در خلوت به معاویه گفتم:حالا که پیرشده ای و نیز بر حکومت و بر قدرت تسلّط یافتی، عدالت را پیشه خود ساز و در حق بنی هاشم نیکی کن.
او برافروخت و گفت:
هرگز، هرگز، برادر تیم (ابوبکر) عدالت پیشه بود، اما پس از فوتش یاد او با او دفن شد، و برادر عدی (عمر) پس از او آستین خود را بالا زد، ولی با مرگش، یادش فراموش شد. ولی همه روزه در مناره ها یاد فرزند ابی کبشه (پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم) پنج بار بر زبان است و مردم در اذان-اشهد انّ محمداً رسول الله-می گویند. سوگند به خدا تا نام رسول خدا [صلی الله علیه و آله و سلم] را دفن نکنم از پای نخواهم نشست».
نظر بزرگان در رابطه با شهادت ثالثه
شهادت ثالثه در فطرت انسان
شهادت به ولایت ائمه اطهار (ع)، همان امر فطری است که خداوند مردم را بر آن آفریده است. حضرت صادق (ع) در مورد این سخن خداوند عزوجل:فطره الله التی فطرالناس علیها فرمود:(مراد از فطرت) توحید و رسالت پیامبر اکرم (ص) و این است که علی امیرالمؤمنین (ع) است.
آن حضرت در مورد آیة مبارکه «و اذ اخذ ربّک من بنیآدم ...» فرمود:آن میثاق، ربوبیت خداوند، نبوت محمد (ص) و امامت امیرالمؤمنین و دیگر ائمه است.
حضرت کاظم (ع) فرمود:ولایت علی (ع) در همة کتابهای انبیا نوشته شده بود.
تتبع در ابواب معجزات و کرامات معصومین (ع) موارد متعددی را نشان میدهد که حیوان یا درخت یا سنگریزهای بعد از اقرار به توحید و رسالت، به ولایت امیرالمؤمنین (ع) نیز اشاره داشتهاند، که به جهت اختصار از ذکر آن موارد صرفنظر میشود و تنها به ذکر حدیثی بسنده میکنیم.
امیرالمؤمنین (ع) در پاسخ به سؤالی در مورد صلاه و تسبیح پرندگان که در قرآن میفرماید:«والطیر صافات کل قد علم صلاته و تسبیحه»؛ «و پرندگان پر کشیده همگی به نیایش و تسبیح خود آشنا هستند»، فرمود:خداوند ملائکه را به صورتهای گوناگون آفریده است، یکی از آنان به صورت خروسی است عظیمالجثه که یک بال در مشرق و دیگری در مغرب دارد و در وقت نماز صدا میزند:اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمداً عبده و رسوله سید النبیین و ان وصیّه خیرالوصیین سبوح قدوس رب الملائکه و الروح» و سپس دیگر خروسها در خانههای شما با بالهای خود همین را صدا میزنند. این حدیث تأییدی است برای شهادت به ولایت بعد از شهادتین، به ویژه در هنگام نماز.
شهادت ثالثه از والدین رسول الله (ص)
شیخ صدوق (ره) روایتی را نقل کرده است که پیامبر (ص) نزد قبر پدر خویش رفت و بعد از دو رکعت نماز، قبر را شکافت و پدر حضرت ظاهر شد؛ در حالی که میگفت:لا اله الا الله، و ان محمد رسول الله. سپس حضرت به پدر یاد داد تا بگوید:علی، ولیّ اوست و ایشان گفت:و ان علیاً ولیّی. سپس فرمود:برگرد به روضة خویش، آنگاه نزد قبر مادر آمد و همین را انجام داد.
در روایت است که حضرت فاطمه (س) هنگام تولد، بعد از شهادت به توحید در رسالت پدر، شهادت داد:شوهر من، سرور انسانها است و فرزندانم سرور اسباطاند.
شیخ طوسی روایت کرده است که حضرت حجت (عج) هنگام تولد، بعد از شهادتین فرمود:و ان علیاً امیرالمؤمنین حقا.ً
شهادت ثالثه و لحظات وفات
در فقهالرضا آمده است:اگرهنگام مرگ کسی فرا رسد، به او شهادت به لا اله الا الله و محمد رسول الله (ص) و اقرار به ولایت امیرالمؤمنین و ائمه (ع) را یکی پس از دیگری تلقین نما.
حضرت باقر (ع) میخواست عکرمه را هنگام مرگ به ولایت دعوت کند ولی موفق نشد.
سید حمیری، مدافع و شاعر کم نظیر اهل بیت (ع)، هنگام مرگ که نواصب و شیعیان در اطراف او بودند، ناگهان در صورت وی که بسیار زیبا و درخشان بود نقطة سیاهی پیدا شد و کم کم زیاد گشت تا آنکه تمام صورت او را فرا گرفت. شیعیان ناراحت شدند و ناصبیها اظهار خوشحالی کردند. ناگاه نقطة سفیدی در صورت وی ظاهر شد و کم کم زیاد شد تا آن که نور تمام صورتش را فرا گرفت. سید خندان گشت و اشعاری بلند در همان حال سرود و سپس گفت:اشهد ان لا اله الا الله حقاً حقاً، اشهد ان محمد رسول الله حقاً حقاً، اشهد ان علیاً امیرالمؤمنین حقاً حقاً، اشهد ان لا اله الا الله ... و سپس چشمانش را بست و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
شهادت ثالثه و ارادة الاهی
در روایت آمده است که پیامبر (ص) انگشتری را به علی داد تا به نقاش دهد بر روی آن بنویسد:محمد بن عبدالله، اما نقاش به اشتباه نوشت:محمد رسول الله. حضرت رسول آن را پذیرفت، فردا صبح دید که زیر آن نوشته است:علی ولی الله. حضرت تعجب کرد، جبرئیل چون نزد حضرت آمد و جریان را شنید گفت:ای محمد، کتبت ما اردت و کتبنا ما اردنا، تو آن چه خواستی نوشتی و ما نیز آنچه خواستیم نوشتیم.
این جریان را سید رضی در المناقب الفاخره با اندکی تفاوت آورده است. در آخر آن آمده است:جبرئیل گفت:ای محمد، پروردگار عزت به تو سلام میرساند و میفرماید:تو آنچه دوست داشتی دستور دادی و علی نیز هر چه دوست داشت دستور داد. من نیز آنچه دوست داشتم نوشتم، یعنی «علی ولی الله».
به هر حال، از مجموعه موارد ذکر شده در تحقیق شهادت، ثالثه بعد از شهادتین به خوبی میتوان ذوق و رضایت شارع را به این ذکر شریف فهمید و آن را تأییدی بر روایات عام و خاص قرار داد.