فرزندم اصلا در خانه کار نمی کند
کار نوعی انگیزه است. یکی از وظایف اساسی والدین و مربیان ایجاد انگیزۀ کار در فرزند می باشد. برای ایجاد انگیزه انسان ترقی می کند، کمال می یابد، ثروتمند می شود، زندگی می کند و کسی که انگیزه نداشته باشد مانند خس و خاشاکی است که در دریای متلاطم زمان سرگردان می باشد.
انجام کار توسط کودکان در خانه موضوع بحث و مجادله های فراوانی است. برخی بر این باورند که کودکان نباید هیچ کاری در خانه انجام دهند.
آنها در واقع این طور فکر می کنند که کودک به دنیا نیامده که کار کند، ظرف بشوید، خانه تمیز کند یا غذا آماده کند. انجام همه این کارها وظیفه پدر و مادر است.
از طرف دیگر برخی از والدین و به خصوص متخصصان تربیت کودک و روانشناسان، معتقدند که انجام کارهای روزمره در خانه برای کودک مفید است. آنها می گویند انجام چنین کارهایی به کودک حس مسئولیت می بخشد، اعتماد به نفس او را افزایش می دهد و به او احساس «مهم بودن» می دهد ضمناً انجام این کارها او را برای انجام وظایف اجتناب ناپذیر آینده در زندگی شخصی خود آماده می سازد.
عادت کردن بعضی جوانان به آسایش
به نظر من، والدین باید این نکته را مدنظر داشته باشند که گاهی بهترین کمک به فرزند، کمک نکردن به او است. این روزها والدین فکر می کنند که بهترین کمک به فرزندان شان، انجام همه فداکاری ها برای خوشحالی و آسایش آن هاست. در نتیجه گاهی فرزند توانمند است ولی چون پدر و مادرش همه کارهای او را در کودکی و نوجوانی انجام داده، به آن سبک زندگی عادت کرده است و الان هم ترجیح می دهد که تماشاگر کار کردن پدر و مادر باشد و حتی گاهی وظیفه پدر و مادر می داند که همه کارها را انجام دهند در حالی که پدر و مادر به علت بالارفتن سن، انرژی جوانی را ندارند و نیازمند کمک فرزندانشان هستند.
قطع شدن رابطه فرزند و والدینش
بنابراین مهم ترین دلیل این که جوانی در خانه کار نمی کند این است که تا قبل از آن کار نکرده است که برای آن تشویق شود و برای این کار انگیزه پیدا کند. البته این نکته هم قابل ذکر است در چنین خانواده هایی، معمولا رابطه بین جوان و مادر قطع شده است وگرنه جوان به مادرش نمی گفت که من در خانه کار نمی کنم. اگر مادر و دختر یک رابطه عاطفی و درک متقابل از یکدیگر داشته باشند، تعامل و همکاری شان با هم بیشتر خواهد شد.
کار کودک در خانه
اهمیت توجه به روحیات سنی جوان
گاهی مادرها بدون توجه به سن فرزندشان، مدام با او به صورت دستوری برخورد می کنند. در چنین مواقعی انجام ندادن درخواست های مادر توسط فرزند، نوعی لجبازی یا نشان دهنده اعتراض به وضعیت موجود است. گاهی فرزند توانمندی دارد و در کودکی هم به درستی تربیت شده است، اما والدینش در حال حاضر به جایگاه سنی او توجه نمی کنند و فقط با او با جملات دستوری برخورد می کنند. به طور طبیعی و در برابر دستورهای مدام والدین، جوان یا کار را انجام نمی دهد یا حداقل با کیفیت خوب انجام نمی دهد.
استفاده از تکنیک اول شخص
این که والدین با چه لحنی از فرزند جوانشان بخواهند که کاری را انجام دهد، نکته بسیار مهمی است که باید به آن توجه ویژه ای شود. به نظر من والدین باید از تکنیک اول شخص استفاده کنند. تکنیک اول شخص، یعنی والدین به جای دستور دادن از جمله «من دلم می خواهد» یا گفتن احساس شان استفاده کنند. این که ما به فرزندمان بگوییم تو باید این کار را انجام بدهی، به احتمال زیاد با واکنش منفی او رو به رو خواهد شد. به طور مثال اگر به فرزندمان بگوییم که پنجره را ببندد، شاید ببندد ولی این کار برایش خوشایند نیست ولی اگر بگوییم که امروز خانه خیلی سرد است، او با یک تحلیل از جا برمی خیزد و پنجره را می بندد. والدین باید بدانند که لحن دستوری برای سن جوانی جواب نمی دهد. به طور مثال مادرها باید بگویند که من دلم می خواست یا انتظار داشتم که امروز با هم غذا درست می کردیم تا فرزندشان، فردا برای آشپزی در کنار مادرش باشد. بنابراین باید جملات دستوری را در ارتباط با جوانان کمرنگ تر کنیم و بیشتر از جملاتی مانند «از تو انتظار داشتم یا دارم» استفاده کنیم چون عمل به چنین جمله هایی برای جوانان خوشایندتر است.