پسر- مادر، فیلمی در ژانر درام و محصول سال 1397 است. مهناز محمدی این فیلم را بر اساس فیلمنامهای از محمد رسول اف ساختهاست. رها خدایاری، ماهان نصیری ندا و رضا بهبودی از مهمترین بازیگران این فیلم هستند. پسر- مادر تا کنون در دو جشنواره تورنتو و بلژیک به نمایش درآمدهاست.
مهناز محمدی که بیشتر او را به عنوان مستندساز و با فعالیتهایش در زمینه حقوق زنان میشناسیم؛ در تجربه اخیر خود دست به ساخت یک فیلم داستانی بلند زدهاست. پسر- مادر همچون نامش از دو بخش تشکیل شدهاست. در بخش اول فیلم داستان را از زاویه دید مادر میبینیم و در بخش دوم فیلم زاویه دید نزدیک به پسر اوست.
در اپیزود اول، با زنی به نام لیلا همراه میشویم. او کارگر کارخانه و تنها سرپرست بچههایش است. کارخانه در آستانه ورشکستگی ست و نزدیک است لیلا که روز به روز فقیرتر میشود، شغلش را هم از دست بدهد. او از سر ناچاری به ازدواج با کاظم، راننده کارخانه تن میدهد ولی چالشی بر سر راه این ازدواج وجود دارد که ما را به بخش دوم فیلم پیوند میزند.
کاظم به بهانه حرف و حدیثهای مردم و برای آن که دختر نوجوانش با پسر نوجوان لیلا زیر یک سقف نباشند، از او میخواهد امیر را برای مدتی به جای دیگری بفرستد. بعد از مدتی این در و آن در زدن سرانجام امیر را به یک مدرسه شبانهروزی ناشنوایان میفرستند. جایی که ابتدا قرار است یک اقامتگاه موقت باشد. امیر تلاش میکند از این زندان فرار کند اما ناامنی دنیای بیرون از مدرسه، او را به همان نقطه بازمیگرداند.
همانطور که از مهناز محمدی انتظار میرفت، او در این فیلم هم به مشکلات زنان و کودکان فقیر و تحت ظلم میپردازد. جالب آن که نقد محمدی و رسولاف در این فیلم بیش از آن که بر قوانین غیرمنصفانه متمرکز باشد، به ذهنیت عقبمانده مردم جامعه، تعصبات و باورهای بیهوده سنتی آنان است.
این دید سنتی که بیبی (با بازی مریم بوبانی) در این فیلم پرچمدار آن است، مستقیما استقلال زن را نشانه میرود. کمی دستمزد، فشار اجتماعی و نگاه جامعه لیلا را به سمتی سوق میدهد که تصور کند به جز ازدواج با یک مرد راه دیگری برای تامین زندگی خودش و فرزندانش ندارد. اخراج او از کارخانه هم تیر خلاص را به پیکر رنجور او میزند. کاظم در جایی از فیلم برای جلب نظر لیلا، فراغت او بعد از ازدواج یعنی کار نکردن و وابستگی مالی به شوهرش را به عنوان یک امتیاز مطرح میکند!
از طرفی به نظر میرسد یکی از دلایلی که باعث میشود لیلا مجبور شود با کاظم ازدواج کند این است که رابطه آن دو بر سر زبان همکارانش در کارخانه افتادهاست. این هم یک نقد دیگر بر فرهنگ غلط حاکم بر جامعه است. گویی کارخانه (بخوانید جامعه) هم به لیلا فشار میآورد تا زودتر ازدواج کند. این فشار دو جانبه در نهایت باعث میشود لیلا که در آغاز فیلم تلاش میکند بچههایش را مثل چادرش به دندان بگیرد و به هر بدبختی که هست ادامه بدهد؛ در نیمه راه از دست و پای بیهوده منصرف شود و خودش را به دست امواج بسپارد.
پیش از تماشای فیلم، با دیدن لیست عوامل و بازیگرها، شاید تصور کنیم با فیلمی کشدار، زیادی هنری، حوصله سربر و فاقد جذابیت داستانی و بصری روبرو هستیم، اما در واقع چنین نیست. مهناز محمدی با هنرمندی تمام از عهده تماشایی کردن فیلمش برآمدهاست. به خصوص نیمه دوم فیلم یعنی سرگذشت پسربچه بسیار جذاب و درگیر کنندهاست.
از نظر بصری هم بر خلاف انتظار با نماهای خستهکننده روبرو نیستیم. محمدی به خوبی از عهده دکوپاژ فیلم در خدمت روایت برآمدهاست. به طوری که نه با کاتهای زیاد دچار سرگیجه میشویم و نه از شدت طولانی بودن نماها به خمیازه میافتیم.
رها خدایاری و ماهان نصیری ندا بهترین بازیهایشان را در این فیلم به نمایش گذاشتهاند. از مریم بوبانی مثل همیشه یک بازی راحت میبینیم و رضا بهبودی هم که نیازی به تعریف ندارد. بازیگران نقشهای فرعی فیلم هم آنقدری خوب هستند که سبک بازیگری فیلم یک دست باشد. این موضوع کار را برای نقشهای اصلی راحت کردهاست.
در نهایت علیرغم آن که پسر- مادر با سینمای اجتماعی رایج در ایران بسیار متفاوت است اما یک فیلم سرپا و دیدنی ست که تماشایش را به علاقهمندان به سینمای اجتماعی و مستند توصیه میکنم.