آداب و رسوم درست جدایی در رابطه عاشقانه
انگار هنر عاشقی بیشتر آداب دانی و نکته سنجی در مقام پیوستن است، که باید دل محبوب را به دست آورد. هنر عاشقی شکل تعالی یافته هنر شکار است، اما شکار دل.
عاشق بر گرد محبوبش می چرخد، می رقصد، پر می گشاید، نغمه سرمی دهد تا جلوه زیبایی هایش نظر محبوب را جلب کند، و او را به پاسخ متقابل و متقارن برانگیزد.
ظاهراً شیوه دلربایی انسان ها و سایر حیوانات تفاوت ساختاری بنیادینی ندارد.
تفاوت اما در اخلاق عاشقی است.
در قلمرو ما انسان ها شکار دل محبوب به هر شیوه ای روا نیست، شیوه انسانی، عشق ورزی در قلمرو اخلاق است- یا باید باشد.
اما به نظرم مهمترین ویژگی عشق ورزی انسانی، یعنی عشق ورزی در قلمرو اخلاق، رعایت آداب پیوستن نیست، آداب دانی در مقام گسستن است.
ما در مقام شکار دل محبوب سراپا هشیار و مراقب ایم و هزار و یک دقیقه ظریف را رعایت می کنیم، اما در مقام گسستن غالباً زمخت، بی ملاحظه و بی ادب می شویم- انگار نه انگار که مسئولیت عاشقی به مقام وصل منحصر نیست، در هنگام فصل هم هست.
همه ما کمابیش می دانیم که تجربه عاشقی در غالب موارد باران بهاری است- تند می بارد و زود سرمی آید؛ اما زخمهای عشق همیشه با ما می ماند.
جدایی در رابطه عاشقانه
غالب زخمهایی که عشق بر روح ما حکّ می کند نه از اصل جدایی که از نحوه جدایی است.
در رابطه عاشقانه افراد باروهای قلعه وجودشان را به روی هم می گشایند تا به عمق وجود هم درآیند.
اما این گشودگی دل انگیز عمیقاً آسیب پذیرشان هم می کنند- قلعه ای که باروهایش گشوده است در برابر تیرهای آتشین حریف بی دفاع تر هم می ماند.
این آسیب پذیری مفرط عشق را خطرخیز می کند، و در لحظه جدایی زخمهای عمیق تری بر عمق جان فرد بر جا می گذارد.
به نظرم مهمترین ادب جدایی در رابطه عاشقانه این است که هیچ یک از طرفین، رابطه را بی خبر و یکسویه قطع نکند. جدایی باید گام به گام و با آگاهی و توافق طرفین رخ دهد.