نویسنده:عباس معروفی |انتشارات:گروه انتشاراتی ققنوس|دستهبندی:رمان داستان ایرانی معرفی نویسنده عباس معروفی ایرانی | تولد ۱۳۳۶ عباس معروفی، ۲۷ اردیبهشت ۱۳۳۶ در بازارچهی نایب السلطنه تهران، به دنیا آمد.
ناصرالدین شاه همان گونه که در زنده بودن خود باعث دردسر مردم بود، مردن او نیز مصیبت دیگری را بر … ناصرالدین شاه همان گونه که در زنده بودن خود باعث دردسر مردم بود، مردن او نیز مصیبت دیگری را بر مردم تح
مردی , شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال اطرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه! اینطوری تعریف میکنه: من احمق حرف بابام
خانمی بعد از ساعت ها کار، دفترکارش را ترک میکند؛ اوکودکی را میبیندکه کنار سرک استاده و درحال گریه کردن است. خانم مهربان دلش به حال این کودک میسوزد، بنابراین از او دلیل گریه اش را میپرسد. کودک میگوید ر
جواني با دوچرخه اش با پيرزنی برخورد کرد و به جاي اينکه از او عذرخواهي کند و کمکش کند تا از جايش بلندشود، شروع به خنديدن و مسخره کردن او نمود. سپس راهش را کشيد و رفت! پيرزن صدايش زد و گفت: چيزي از تو ا
پوریا عالمی نویسنده طنز پرداز خوب کشورمان در روزنامه شرق قلم می زند و این بار با یک داستان طنز خنده را به لب های ما هدیه می دهد. رفته بودم خواستگاری و بابای سوفیا که هشت سال من را راه نداده بود
داستان عشق دانش آموزان و معلم یک روز آموزگار از دانشآموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا میتوانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟ برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند
داستان عشق مادر شبی، پسری نزد مادرش که در آشپزخانه در حال پختن شام بود، رفت و یک برگه کاغذ را به او داد. مادر دست هایش را با حوله ای تمیز کرد و نوشته ها را با صدای بلند خواند. پسرش با خط بچه گانه نوشت
خواندن 11 دقیقه
برای دسترسی به تمامی امکانات به اکانت خود وارد شوید