در این پست از مجله شعر و ادبیات گلستان به زندگی نامه شاعر ایرانی خواجه حافظ شیرازی خواهیم پرداخت، با ما همراه باشید.
زندگینامه حافظ
خواجه شمسالدین محمد شیرازی متخلص به "حافظ"، غزلسرای بزرگ و از بزرگان شعر و ادب پارسی است. حافظ حدود سال ۷۲۶ هجری قمری در شیراز متولد شد. علوم و فنون را در محفل درس استادان زمان خود فراگرفت و در علوم ادبی عصر پایهای رفیع یافت.
چکیده ای از زندگینامه حافظ:
نام اصلی حافظ : خواجه شمسالدین محمد بن بهاءالدّین محمد شیرازی
تولد : حدود ۷۲۷ هجری قمری شیراز
مرگ : ۷۹۲ هجری قمری شیراز
ملیت: ایرانی
محل خاکسپاری : حافظیهٔ شیراز
لقب: لِسانُالْغِیْب، تَرجُمانُ الْاَسرار، لِسانُالْعُرَفا و ناظِمُالاُولیاء
زمینهٔ کاری: ادبیات فارسی، شعر، فلسفه، منطق و عرفان
پیشه: شاعر
آثار: دیوان حافظ
زندگی نامه حافظ :
خواجه شمسُالدّینْ محمّدِ بن بهاءُالدّینْ محمّدْ حافظ شیرازی (زادهٔ ۷۲۷ هجری قمری – درگذشتهٔ ۷۹۲ هجری قمری در شیراز)، ملقب به لِسانُالْغِیْب، تَرجُمانُ الْاَسرار، لِسانُالْعُرَفا و ناظِمُالاُولیاء، شاعر سدهٔ هشتم هجری ایران است. بیشتر شعرهای او غزل هستند که به غزلیات شهرت دارند.
گرایش حافظ به شیوهٔ سخنپردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است. او از مهمترین اثرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته میشود. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار میشود.
عکس حافظ
پدر حافظ به نام بهاالدین محمد بوده و مادرش اهل کازرون بوده است. در شعرهای حافظ اشاره های کوچکی از زندگی خودش شده است و بیشتر غزل های او شخصیت های افسانه ای که سروده است در ذهن مردم تداعی میکند. ولی باز هم با توجه به اشارات دیوان حافظ و منابع معتبر و قابل استناد حافظ در خانواده ای با وضعیت مالی متوسط متولد شده و در جوانی قرآن را حفظ کرده و برای همین به او حافظ گفته میشود.
پدر حافظ بهاالدین در ایام كودكی شمس الدین محمد از دنیا رفت. پس از آن حافظ با مادرش زندگی سختی را در پیش گرفت و برای كسب درامد به كارهای سخت و طاقت فرسا پرداخت و به سختی به تحصیل علوم پرداخت و در مجالس درس علما و بزرگان زمان خود حضور یافت. خانه حافظ ، محله « شيادان » شيراز بود كه اين محله با محله ی « مورستان » در زمان كريم خان زند، يكی شد و مجاور «درب شاهزاده » قرار دارد .
شمس الدين از دوران کودکی به مکتب روی آورد و به یادگیری علوم زمان خويش پرداخت و از اين بزرگان بويژه قوام الدين عبدا… بهره ها گرفت.
حافظ حدود چهل سال در حوزه درس استادان آن زمان : « قوام الدين عبدالله »، « مولانا بهاء الدين عبدالصمد بحرآبادي »، « مير سيد شريف علامه گرگاني »، « مولانا شمس الدين عبدالله » و « قاضي عضدالدين عيجي »، حضور يافت و به همين سبب، در اکثر دانش های زمان خود تسلط بافت.
شغل حافظ :
در دوران امارت شاه شیخ ابواسحاق به دربار راه پیدا کرده و احتمالاً شغل دیوانی پیشه کرده است. علاوه بر شاه ابواسحاق در دربار شاهان آل مظفر شامل شاه شیخ مبارزالدین، شاه شجاع، شاه منصور و شاه یحیی نیز راه داشته است. شاعری پیشه اصلی او نبوده و امرار معاش او از طریق شغلی دیگر (احتمالاً دیوانی) تأمین می شده است.
حافظیه محل دفن حافظ
همسر و پسر حافظ :
او فقط یک بار ازدواج کرد و پس از درگذشت همسرش دیگر ازدواج نکرد. همسر حافظ می بایستی در همان سال های اول ازدواج پسری به دنیا آورده باشد که تنها فرزند حافظ است و او هم در دوران جوانی در راه سفر نیمه کاره به هند همراه پدرش، وفات می یابد.
آثار حافظ :
دیوان حافظ شامل 500 غزل، 42 رباعی و چندین قصیده می باشد که در طول 50 سال سروده است. از آن جایی که حافظ تنها در لحظاتی که خاص و الهام بخش بود به سرودن اشعارش می پرداخت، به طور متوسط در هر سال فقط 10 غزل سروده و تمرکز او خلق اثری شایسته مقام واقعی معشوق بوده است.تاکنون بیش از چهارصد بار به اشکال مختلف به زبان فارسی و زبان های دیگر در دنیا به چاپ رسیده است.
حافظ را چیره دست ترین غزل سرای زبان فارسی می دانند، نوآوری اصلی حافظ در تک بیت های درخشان ،مستقل و خوش مضمون است که سروده است.
از مهم ترین خصوصیت های اشعار حافظ قدرت تاویل پذیری است. به طوری که هر کس دیوان حافظ را باز می کند و غزلی می خواند، با توجه به شرایط روحی و حال و هوای خود برداشت خاصی از شعر خواهد داشت، گویی حافظ آن شعر را فقط برای حال آن لحظه او سروده است!
شناختنامه حافظ
خواجه شمسالدین محمد که او را به حافظ میشناختند و میشناسیم شاعر سده هشتم است. او را به غزلهایش میشناسیم که در سرودن بسیار توانا بود. شاید این توضیح ضروری باشد که اگرچه از دید یک آشنا به فن شعر، با بررسی آثار شاعران میتوان آنها را طبقهبندی کرده و در ردههای مختلف عالی و پایینتر از آن جای داد اما به نظر میرسد همگان بر سر این ماجرا متفقالقول هستند که حافظ در ردههای بالایی این ردهبندی قرارگرفته است. با همه این احوال او شاعری است که نهتنها ادیبان و اهل فن دوستش میدارند که در دلوجان مردم عادی نیز جایی مخصوص به خود دارد. حافظ شیرازی از شعرایی است که بیشتر ما نسخهای از دیوان او را در کتابخانه و یا حتی پیش دست خود و بهعنوان یکی از اصلیترین کتابهایی که روزانه به آنها سر میزنیم، داریم. بیش از ۱۷۰۰ نسخه خطی از این دیوان شناخت شده است و در روزگار مدرن و عصر دیجیتال چه بسیار نسخهها که روزانه و بهتبع همان نسخ، چاپ میشود و در اختیار علاقهمندان قرار میگیرد.
آنچه ما میدانیم این است که او قرآن را نیز از حفظ بوده و شاید به همین خاطر است که «حافظ» میخواندندش و خود نیز در سرودههایش گوشهای به این ویژگی زده است که:
«عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ/ قرآن ز بر بخوانی در چهارده روایت»
مِی و ساقی؛ استعاره یا واقعیت؟
با همه این احوال در شعرهایش کم از می و مطرب و ساقی نگفته که گرچه برخی همه اینها را اموری استعاری و در اصل مواضعی متعالی و مصداقی معنایی و تنه زده به عرفان ناب میدانند اما کم نیستند متخصصانی که دست کم برخی از این ابیات را با جنبههای معنوی مرتبط نمیدانند و اعتقادی دیگر دارند و جنبههای مادی را در این ابیات پررنگتر میدانند.
حافظ ازنظر من گاه بسیار پیچیده و گاه ساده و بیپیچوخم است و حالا که قرار شد از او بنویسم دارم فکر میکنم هرچه از حافظ بگویم برداشت شخصی من خواهد بود. آن حس و حالی که با خواندن شعرهایش برایم به ارمغان آمده و آن تنهاییهایی که با ابیات او پر شده است. بیشک شاعران زیادی بودهاند که به نیکی شعر گفته و در تاریخ زبان و ادبیات فارسی ماندگار شدهاند؛ حافظ هم یکی از آنهاست که در ردههایی بالاتر قرارگرفته است. بیشک نمیتوان بهترین را انتخاب کرد که هریک از این بزرگان در پی دیگری آمده و از کولهبار اندوخته پیشینیان خویش بهره برده است. چنانکه در باب حافظ نیز بزرگان و صاحبنظران بر این عقیدهاند که سعدی تاثیر زیادی بر این شاعر داشته است و گاه حتی مفاهیمی مشترک در اشعار این دو شاعر بزرگ ایران یافت میشود.
شباهت اشعار حافظ با شاعران همدورهی خود
حافظ را اگرچه گاه حتی بهترین شاعر دانستهاند اما بررسیها نشان میدهد که شعرهای مشترکی در دیوان او و سایر شعرا وجود دارد. به عنوان مثال او بیتی با این مضمون دارد که:
«دوش میآمد و رخساره برافروخته بود/ تا کجا باز دل غمزدهای سوخته بود»
اما هیچ میدانستید که شاعری به نام ناصر بخارایی که گویا با حافظ همدوره بوده است بیتی دارد که گفته:
«میگذشت و ز حیا چهره برافروخته بود/ ایبسا خانه که از آتش او سوخته بود»
شواهد امر و نظر کارشناسان بر این است که کار حافظ بهتر بوده است. دکتر محمدرضا ضیاء در شرح همین دو بیت گفته است که اگر حافظ بیت را از ناصر بخارایی گرفته و به این شکل دوباره سروده، آن را ارتقا داده است و اگر بالعکس بوده کار تنزل یافته است. در مثال دیگر که ایشان ذکر میکنند این بیت آمده:
«گرچه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش/ تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم»
طبق این شرح بیت اصلی متعلق به شاعری گمنام به نام «عمده قاضی بدر» و به این ترتیب بوده است:
«مردِ پیرم ز سر لطف در آغوشم گیر/ تا ز آغوش تو ای طفل جوان برخیزم»
و حافظ با ایجاد این تغییر در آن، بهنوعی آن را بسیار بهتر و والاتر کرده است.
از سوی دیگر هستند ابیاتی که بهنوعی الحاقی محسوب شده و به مرور زمان در دیوان خواجه جای گرفتهاند. شاید بتوان یکی از مشهورترین این ابیات را این دو بیت دانست:
«صبر و ظفر هر دو دوستان قدیماند/ بر اثر صبر، نوبت ظفر آید
بگذرد این روزگار تلختر از زهر/ بار دگر روزگار چون شکر آید»
دکتر محمدرضا ضیاء در یادداشتی به این انتساب اشتباه اشارهکرده و شاعر اصلی ابیات را «حکیم تبیان» دانستهاند.
روز بزرگداشت حافظ چه روزی است؟
حافظ و سعدی از بزرگان شعر و ادب پارسی هستند و هرکدام در وجهی توجه علاقهمندان را به خود جلب کردهاند. در تقویم ما ۲۰ام مهرماه روز بزرگداشت حافظ شیرازی است. در این روز بزرگداشتی در محل آرامگاه او برگزار میشود و پژوهشگران ایرانی و خارجی در این برنامه حضور مییابند.
ز حسن ناتمام ما جمال یار مستغنی است/ به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
جام می و خون دل هریک به کسی دادند/ در دایره قسمت اوضاع چنین باشد
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/ با دوستان مروت با دشمنان مدارا
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود/ در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند/ چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
اگر رفیق شفیقی درستپیمان باش/ حریف خانه و گرمابه و گلستان باش
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت/ من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم
ما ز یاران چشم یاری داشتیم/ خود غلط بود آنچه میپنداشتیم
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست/ عرض خود میبری و زحمت ما میداری
خوش بود گر محک تجربه آید به میان/ تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد
آرامگاه حافظ در شیراز
آرامگاه حافظ در شیراز خود از مکانهایی است که مقصد بسیاری از مردم است. اگرچه مقبره حافظ در مجاورت یکی از قبرستانهای مشهور شهر شیراز با نام «خاک مصلی» قرارگرفته که برخی از افراد دفنشده در آن نیز نامآشنا هستند، اما آنچه مقصد و مرجع افراد است مزار حافظ است که ازقضا از معماری خاصی نیز بهره برده است. مقبره حافظ نه یک بنا که تنها یک سقف است که بر چندین ستون بناشده و دورتادور آن باز است. رواقی مسقف حد واسط فضای باز ورودی و محوطه پیشین است. این فضا اثری بهشدت ایرانی است که حتی المانهایی از آنچه ما را به معماری ایران متصل میکند و یا در کل ایران را به یاد ما میآورد در آن به چشم میخورد. با این حال شاید حیرت کنید که معماری که طرح کنونی را پیشنهاد داده، فرانسوی بوده است. «آندره گُدار» معمار و باستانشناس شهیر فرانسوی در طول فعالیت خویش در کشور ما چنان با معماری ایرانی آشنا شده بود و آنچنان از جایگاه حافظ آگاه بود که طرحی که برای مقبره او زد همان چیزی است که میبایست باشد؛ یادمانی درآمیخته با ادب و فرهنگ این سرزمین. این آرامگاه و مقبره که در طول دوران، بارها بازسازی و مرمتشده بود هماکنون یکی از نقاط دیدنی و توریستی شهر شیراز به شمار میآید.
سالها بعد طرح احیای مجموعه حافظیه تهیهشده و پس از مدتی اجرایی شد. در این طرح به مساحت مجموعه افزودهشده و باغهای پیرامونی آرامگاه وسعت یافتند و همچنین کاربریهای متناسبی به مجموعه اضافه شدند تا نهتنها پاسخگوی مراجعان به مجموعه باشند که خود بتوانند بخشی از بار جذب سفر به این نقطه از شهر را بر دوش کشند.
فال حافظ شیرازی!
فال حافظ شیرازی!
در محبوبیت حافظ شیرازی در میان اقشار مختلف مردم همان بس که حتی صفحاتی مجازی با عنوان «فال حافظ» به وجود آمده و بسیاری افراد در لحظه به سراغ آنها میروند تا همصحبت او شوند و حرف دل خویش را از زبان او بشنوند و یا چارهای برای مشکل خود بیابند. ناگفته پیداست که در پس این امر بازار تبلیغات در چنین صفحاتی داغ است و مبادلات مالی در جریان!
خوانش اشتباه شعر حافظ در آلبومهای موسیقی معروف
غزلیات حافظ
محبوبیت حافظ و والایی سرودههایش آنچنان است که خوانندگان بسیاری اشعار و ابیات او را اجرا کردهاند. غلامحسین بنان، محمدرضا شجریان، ایرج بسطامی، صدیق تعریف، حسامالدین سراج، علیرضا قربانی و… از این دستهاند و ناگفته پیداست که در میان نسل جدید خوانندگان نیز هستند افرادی که ابیات شاعرانی چون حافظ را برای کار انتخاب میکنند. ابیاتی خوش، معانی والا و وصفی تمامقد ازآنچه زندگی مینامیم با نوای خوش اساتید فن همگام شده و آثاری فاخر خلقشده است. در این بین کم نیستند اشعاری که به مدد همین سازوآواز به گوش افراد رسیدهاند که ما مردم بیشتر همان اشعار معروف را میشناسیم و خوانندگان گاه به سراغ ابیاتی رفتهاند که کمتر در محاوره و مکالمه روزمره ما حاضر بودهاند.
در باب این خوانشها انتقاداتی نیز وارد است چراکه پیشآمده برخی از بزرگان بیتی را بهاشتباه خواندهاند و یا کلمهای از بیت را با اعراب اشتباه تلفظ کردهاند. اینجا دقیقا همانجایی است که فکر میکنم حضور یک فرد مطلع تا چه میزان میتواند در مقبولیت و دوری از اشتباه یک اثر تاثیرگذار باشد که این همکاری بههیچعنوان نشانه بیکفایتی خواننده نبوده و تنها در راستای ارتقای محصول نهایی و دوری جستن از اشتباههایی است که چندان خوشایند نیستند. در این باب دکتر محمدرضا ضیاء یادداشتی در شماره ۷۷ مجله هنر موسیقی دارند که به برخی از اشتباهات محمدرضا شجریان در آلبومهای مختلفشان اشارهکردهاند.
دیوان حافظ
با همه این احوال حافظ شیرازی از آن یادگارهایی است که از گذشتههای دور و دیر برای ما باقیمانده است. یادگاری دوستداشتنی که جای خاص خود را در قلب و خانه ما دارد. دیوانش سر طاقچهها و بر مراسم شادی عید و یلدایمان بر سر سفرههاست و خود او محرم احوال شخصی ماست که در غم و شادی، پیروزی و شکست، وصال و فراق به سراغش میرویم و از او میخوانیم با زبان خود از حال ما و معشوق برایمان بگوید.
پینوشت: تجربه حضور در کلاسهای حافظخوانی دکتر محمدرضا ضیاء کمک شایانی در نوشتن این یادداشت بود. نقلهای به مضمون که از قول ایشان آورده شده از همین درس گفتارها و از خلال صحبتهای ایشان بوده است.
داستان عشق حضرت حافظ و شاخه نبات | یک داستان عامیانه
:آوردهاند که
سالها پیش خواجه شمسالدین محمد شاگرد نانوایی بود. عاشق دختر یکی از اربابان شهر شد. که دختری بود زیبا رو بنام شاخ نبات. در کنار نانوایی مکتب خانه ای قرار داشت که در آنجا قرآن آموزش داده میشد و شمسالدین در اوقات بیکاری پشت در کلاس مینشست و به قرآن خواندن آنان گوش میداد. تا اینکه روزی از شاخ نبات پیغامی شنید که در شهر پخش شد " من از میان خواستگارانم با کسی ازدواج میکنم که بتواند 100 درهم برایم بیاورد!" 100 درهم، پول زیادی بود که از عهده خیلی از مردم آن زمان بر نمیآمد که بتوانند این پول را فراهم کنند! عده ای از خواستگاران شاخ نبات پشیمان شدند و عده ای دیگر نیز سخت تلاش کردند تا بتوانند این پول را فراهم کنند و او را که دختری زیبا بود و ثروتمند به همسری گزینند تا در ناز و نعمت زندگی کنند! در بین خواستگاران خواجه شمسالدین محمد نیز به مسجد محل رفت و با خدای خود عهد بست که اگر این 100 درهم را بتواند فراهم کند 40 شب به مسجد رود و تا صبح نیایش کند. او کار خود را بیشتر کرد و شبها نیز به مسجد میرفت و راز و نیاز میکرد تا اینکه در شب چهلم توانست 100 درهم را فراهم کند و شب به خانه شاخ نبات رفت و اعلام کرد که توانسته است 100 درهم را فراهم کند و مایل است با شاخ نبات ازدواج کند.
شاخ نبات او را پذیرفت و پذیرایی گرمی از او کرد و اعلام کرد که از این لحظه خواجه شمسالدین شوهر من است. شمسالدین با شاخ نبات راجع به نذری که با خدای خود کرده بود گفت و از او اجازه خواست تا به مسجد رود و آخرین شب را نیز با راز و نیاز بپردازد تا به عهد خود وفا کرده باشد. اما شاخ نبات ممانعت کرد. خواجه شمسالدین با ناراحتی از خانه شاخ نبات خارج شد و به سمت مسجد رفت و شب چهلم را در آنجا سپری کرد. سحرگاه که از مسجد باز میگشت چند جوان مست خنجر به دست جلوی او را گرفتند و جامی به او دادند و گفتند بنوش او جواب داد من مرد خدایی هستم که تازه از نیایش با خدا فارغ شدهام، نمیتوانم این کار را انجام دهم اما آنان خنجر را به سوی او گرفتند و گفتند اگر ننوشی تو را خواهیم کشت بنوش، خواجه شمسالدین اولین جرعه را نوشید آنان گفتند چه میبینی گفت: هیچ و گفتند: دگر بار بنوش، نوشید، گفتند:حال چه میبینی؟ گفت: حس میکنم از آینده باخبرم و گفتند :باز هم بنوش، نوشید، گفتند: چه میبینی؟ گفت :حس میکنم قرآن را از برم؛ و خواجه آن شب به خانه رفت و شروع کرد از حفظ قرآن خواندن و شعر گفتن و از آیندهی مردم گفتن و دیگر سراغی هم از شاخ نبات نگرفت! تا اینکه آوازه او به گوش شاه رسید و شاه او را نزد خود طلبید و او از آن پس همدم شاه شد؛ و شاه لقب لسانالغیب و حافظ را به او داد. (لسانالغیب چون از آینده مردم میگفت و حافظ چون حافظ کل قرآن بود). تا اینکه شاخ نبات آوازه او را شنید و فهمید و نزد شاه است و به دنبال او رفت اما ... حافظ او را نخواست و گفت : زنی که مرا از خدای خود دور کند به درد زندگی نمیخورد ... تا اینکه با وساطت شاه با هم ازدواج کردند.
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجر صبریست کزآن شاخ نباتم دادند
یادداشت: همانطور که در عنوان مطلب اشاره شده است، این داستان عامیانه بوده و سندیت ندارد. لازم به توضیح است که محققی نیز در این خصوص گفته است" بسیاری گمان می کنند و می گویند که حافظ معشوقه یا همسری به نام شاخه نبات داشته است، اما اگر به حال و هوای شعر آگاه شویم در می یابیم که حافظ در مصرع دوم این بیت می خواهد بگوید: من در برابر یک لذت بسیار شیرین دنیوی صبر کردم که خداوند لطف و قبول سخن را بر من عطا کرد."
بهترین اشعار حافظ با مضامین دلنشین و عرفانی
مجموعه ای بی نظیر و خواندنی از غزلیات دیوان حافظ که به موضوعات مختلفی پرداخته است را در اینجا به اشتراک گذاشته ایم. غزلیات عاشقانه دیوان حافظ در بین سروده های دیگر شاعران همچون غزلیات عاشقانه سعدی، اشعار عاشقانه مولانا، اشعار خیام و … طرفداران بیشماری دارد و حافظ خوانی از جمله رسومات زیبای شب یلدا می باشد، که افراد با تفال بر حافظ، جواب نیت و آرزوی که در دل می پرورانند را دریافت می کنند.
اشعار عاشقانه زیبا از خواجه حافظ شیرازی
مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید
که ز انفاس خوشش بوی کسی میآیداز غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زدهام فالی و فریادرسی میآیدزآتش وادی ایمن نه منم خرم و بس
موسی آنجا به امید قبسی میآیدهیچ کس نیست که درکوی تواش کاری نیست
هرکس آنجا به طریق هوسی میآیدکس ندانست که منزلگه معشوق کجاست
این قدر هست که بانگ جرسی میآیدجرعهای ده که به میخانهٔ ارباب کرم
هر حریفی ز پی ملتمسی میآیددوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است
گو بران خوش که هنوزش نفسی میآیدخبر بلبل این باغ بپرسید که من
نالهای میشنوم کز قفسی میآیدیار دارد سر صید دل حافظ یاران
شاهبازی به شکار مگسی میآید
اشعار حافظ درباره آرزوهای بزرگ در سر پروراندن
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنیآخرالامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنیگر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است
عیش با آدمی ای چند پری زاده کنیتکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنیاجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان
گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنیخاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات
مگر از نقش پراگنده ورق ساده کنیکار خود گر به کرم بازگذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خداداده کنیای صبا بندگی خواجه جلال الدین کن
که جهان پرسمن و سوسن آزاده کنی
اشعار و غزلیات حافظ شیرازی در رابطه با واقع نگری
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاستشب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا موعد دیدار کجاستهر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات بگویید که هشیار کجاستآن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکتهها هست بسی محرم اسرار کجاستهر سر موی مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و ملامت گر بیکار کجاستبازپرسید ز گیسوی شکن در شکنش
کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاستعقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو
دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاستساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاستحافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست
غزل کوتاهو زیبا از اشعار حافظ شیرازی
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد بادکامم از تلخی غم چون زهر گشت
بانگ نوش شادخواران یاد بادگر چه یاران فارغند از یاد من
از من ایشان را هزاران یاد بادمبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق گزاران یاد بادگر چه صد رود است در چشمم مدام
زنده رود باغ کاران یاد بادراز حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد
اشعار خواجه حافظ شیرازی در مورد کامیابی
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید
گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد
گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید
گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید
گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد
گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید
گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد
گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید حافظ
اشعار حافظ در رابطه با صبر پیشه کردن
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود
خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه
کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود
از هر کرانه تیر دعا کردهام روان
باشد کز آن میانه یکی کارگر شود
ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو
لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود
از کیمیای مهر تو زر گشت روی من
آری به یمن لطف شما خاک زر شود
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یا رب مباد آن که گدا معتبر شود
بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی
مقبول طبع مردم صاحب نظر شود
این سرکشی که کنگره کاخ وصل راست
سرها بر آستانه او خاک در شود
حافظ چو نافه سر زلفش به دست توست
دم درکش ار نه باد صبا را خبر شود
اشعار دوبیتی
بیشتر غزلیات این شاعر مشهور نشات گرفته از جهان بینی او می باشد و اغلب سروده های وی با تاثیر پذیری از قرآن بوده است. در ادامه اشعار حافظ می توانید نظاره گر شعرهای دو بیتی این شاعر قرن هشتم هجری قمری باشید و از مطالعه این شعرهای زیبا و ناب لذت ببرید.
شعر دوبیتی زیبا در رابطه با عهد و وفا
مرو به خانه ارباب بیمروت دهر
که گنج عافیتت در سرای خویشتن است
بسوخت حافظ و در شرط عشقبازی او
هنوز بر سر عهد و وفای خویشتن است
سروده کوتاه حافظ
ای پادشه خــــوبان داد از غــم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایـــم گـــل این بستان شـــاداب نمــــیمــاند
دریـــــــاب ضعیـفـــان را در وقــــت تــــوانـایــــی…
اشعار حافظ با مضامین عرفانی
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نهای جان من خطا این جاست…
در انـــدرون مــــن خستـــه دل نـــدانــــم کــیســت
کــــه مـــن خموشـــم و او در فغــان و در غوغاست…
هـــر آن کــــه جانب اهـــل خدا نگــه دارد
خـــداش در همـــه حـــال از بلا نگــــــه دارد
حــدیث دوست نگــویم مگر به حضــرت دوست
کــــــــه آشنــــا سـخـــــن آشنــــا نگـــــــه دارد…
شعر حافظ با مضامین زیبا
عیب رندان مکنای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن دروَد عاقبت کار که کشت
شعر عاشقانه حافظ شیرازی
راهیست راه عشـــق کـــه هیچش کـــــناره نیست
آن جـــا جــز آن کـــه جـان بسپارند چـاره نیست
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست…
اشعار عاشقانه کوتاه حافظ
مرو به خانه ارباب بیمروت دهر
که گنج عافیتت در سرای خویشتن است
بسوخت حافظ و در شرط عشقبازی او
هنوز بر سر عهد و وفای خویشتن است
غزل حافظ در مورد خدا
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
که هر چه بر سر ما میرود ارادت اوست
نظیر دوست ندیدم اگر چه از مه و مهر
نهادم آینهها در مقابل رخ دوست